آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آوای وزمتر و آدرس golgaz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 72 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 72 بازدید ماه : 82 بازدید کل : 394564 تعداد مطالب : 297 تعداد نظرات : 0 تعداد آنلاین : 1
<-PollName-> <-PollItems->
<-PollName->
<-PollItems->
(فريبا حاج دايي)
پاموک مينويسد:
- چون کار بهتري سراغ ندارد.
- چون تمام روز در اتاق نشستن را دوست دارد.
- چون شيفته و شيداي کاغذ و قلم است.
- چون به ادبيات، هنر و رمان اعتقاد دارد.
- چون از فراموش شدن ميترسد.
- چون ميخواهد تنها باشد.
- چون ميخواهد خوانده شود.
- چون ميخواهد صفحه را تمام کند.
- چون ديگران انتظار دارند بنويسد.
- چون به بيمرگي کتابهايش در قفسه اعتماد دارد.
او مينويسد چون، دانسته يا نادانسته، به انسانها اعتماد کرده است و ميخواهد زندگي را به چيز بهتري تبديل کند و آن را غنيتر سازد.
نظملي
نظمعلی که دروازه را گشود و بر روی تخت آلاچیق اش نشست ، سماور زغالی اش غل غل می جوشید . و بوی چای بهاره همه ی حیاط را پر کرده وبود. کلاه اش را بر کف دستش کوبید و با دست دیگر به خاراندن سرش مشغول شد.
زندانی
(محمود بدر طالعی)
اشاره :
محمود بدر طالعی از پیشگامان قصه نویسی گیلان ، دست کم
در چهار دهه اخیر توانسته آنچنان از خطه گیلان خود را بالا
بکشد تا در بین داستان نویسان معاصر جایگاهی برای خود
پیدا کند که برازنده ی قلم انسان دوستانه اش باشد. قلمی که
نشأت گرفته از پیرامونش ـ یعنی همان مردمی که به آن
عشق می ورزد . در آینده از استاد بدرطالعی بیشتر خواهیم
گفت و نوشت و در این جلسه با یکی از داستان های کوتاهش
پُست هفته را بروز می نماییم:
«راوک» از کنار درختان خیس می گذشت . مردی که از روبروی خیابان می آمد ، نگاهش به او دوخته شده بود . به راوک که رسید ، ایستاد.
گفت:
ـ منو می شناسین. تازه از زندون در اومدم.
راوک حیرت زده گفت:
ـ نه . از کجا بشناسم ؟
ـ مگه روزنامه نمی خونین ؟
ـ نه.
ـ رادیو که گوش می کنین؟
ـ نه .
عضو شوید
عضویت سریع