سانچی

محتشم سلیمانی(میم.سین)

کدامین درمان

تسکین خواهد داد

غصه ی داغ پرندگان سرمست دریایی را!

سخن از گذشته هاست

همگونی آب و آتش و دود

برای گلستانی که نشد

وآتش نشسته در دل !

در همهمه ی فریاد های بی صدا

بُغض های نگران

پخش می شوند در دل هر شعله

با يك جهان حیرت

با یک جهان حسرت

با یک جهان درد

برای لحظه های باهم مهم بودن

اندوه نبودنت

می کُشد مادران چشم به راه را

شرم نگاه ‌ات

می شکند استخوان های پدران داغدیده را

امید نا امیدت

می پژمراند شوق انتظار بچه های نو پا

سانچی!

غریب سوخته (شکسته) این روزها

در فوران آتش اقیانوس

شعله بکش!

که تا ابد شنیده خواهد شد

آتش گرفتن در هجوم آب های وهم انگیز

در گلویی که می خشکد

برای فریادی که بی صداست

در اقیانوسی که تا ابد آرام نخواهد ماند!

 

 

سانچی!

سانچی

آتش

دود

آب

سانچی نگینی سیاه دردل اقیانوس آرام

سانچی روپوشی از غلظت مه ناکامی ست

سانچی آتش و آب و دود!

سانچی دود و  آب وآتش...

 چکاوک های شرق دور

در آسمانی پوشیده از نفت سیاه

قیقاج می زنند

وفرسنگ ها درغرب اندوه

 چشمانی مضطرب و گریان

در برابر چشم بادامی های خشک!

سانچی عبور حادثه ی تلخ!

 سانچی همزاد پلاسکو

سانچی خواهرخوانده ی زلزله کرمانشاه

سانچی همسایه ی سرپل ذهاب...

ملوانان که سرود عشق می خواندند

موج های اقیانوس آرام

به رقص و پایکوبی می نشست

سی وسه همخوان سرمست

به تماشای پری های دریایی...

سانچی غروبی تلخ در خاور دور

سانچی فریاد ، حسرت و سکوت!

اینجا چشمانی تا ابد

به سوی شرق دور دوخته است!

شاله راه جاده ای به عمق خاطرات!

اشاره :

چند وقت پیش با یکی از دوستان در خصوص علی عبدلی بحث و تبادل نظر می کردیم. اینکه عبدلی همانند دو کفه ی یک ترازوست . کفه ای به نام عبدلی پژوهشگر ، کفه ی دیگر عبدلی شاعر. در همین گیرو دار مدتی هم هست در کانال تلگرامی اش شعر شاله راه بروز رسانی شده است  که آخرین خط سیر آن صدای خود شاعر است .قبل از این که به نقد شعر«شاله را» بنشینم باید سخنی کوتاه داشته باشم با خوانندگان فهیم مان که در این دو دهه در میان شان زیسته ام .

همانگونه که برای امثال خشتاونی ها و رضایتی ها وسایر بزرگان تالش قائل به احترام هستم مطمئنن بدون حُب و بغض برای عبدلی و حتا مسرور به عنوان یک معلم احترام قائلم . اما وقتی در حریم قلم و نقد و بحث که وارد شوم تا حدودی پرده ها را کنار خواهم زد.چرا که شخصن بر این باورم در فرهنگ و هنر و ادبیات نباید نان قرض داد و در این دو دهه در مکتبی بزرگ شده ام که به فراخور قابلیتم یاد گرفته ام  در جامعه ای که نقد و نظر نباشد آن جامعه رشد نخواهد کرد.حال بستگی دارد عیار نقد بر چه معیاری باشد.این هم نکته ای نیست که بر خوانندگان پوشیده باشد.سبک و سیاق حقیر نه از نظر ساختار تغییر کرده و نه با کسی مسامحه می کنم بلکه راه ام مشخص است .همانگونه که نقد می کنم نقد پذیر هم هستم.

در خصوص علی عبدلی نیز همین گونه است .بنده با عبدلی پژوهشگر چالش هایی را دارم و تا به این لحظه هنوز هم بر این باورم که آثار عبدلی (چه تاریخی و چه پژوهشی) بایستی نقد گردند وگرنه خدای ناکرده خصومت شخصی و یا آنچنانی با وی نداشته و ندارم و سخت بر این باورم که ایشان باید در این خصوص تجدید نظر نمایند .

ادامه مطلب