ویژه ی «جشن مهرگان» هاتف منتشر شد

اشاره:

جشن مهرگان همانند نوروز باستانی ایرانیان عزیز است و مقدس. به همان مقدارکه نوروز برای ایرانیان قابل ارزش است جشن مهرگان نیز بزرگ شمرده شده است. گفته اند نزدیک به دو سه هزار سال است که رسمن در تقویم های گوناگون و گاهشماری های کُهن از آن یاد شده است . این جشن مطابق تقویم ها از 16مهر شروع و21مهر پایان می یابد.

جشن مهرگان که متعلق به همه ی اقوام ایرانی است ،  باید همچون نوروز گرامی داشته شود و خوشبختانه با تاریخ روشنی که دارد کم و بیش گرامی داشته می شود و به همین منظور سال هاست هفته نامه ی وزین و تأثیر گذارهاتف در استان گیلان به مدیریت سردبیر نام آشنایی که امروز چهره ی جهانی به خود گرفته ـ البته با مساعدت دانشمند پرآوازه ی گیلانی استاد سید حسین ضیابری سیدین ، با ویژه هایی چشمگیر پاس داشته می شود .

خوشبختانه امسال نیز همانگونه که در تصویر لوگوی نشریه پیداست (انتشار، هفته ی گذشته که تاریخ سه شنبه 16مهرماه 1394 در سرلوحه ی خود دارد) با ویژه ای متین و مانا و با یادداشتی از سردبیر محترم سرکار خانم نسرین پورهمرنگ آمده است :« مهرگان به مانند نوروز هنگامه ی اعتدال است . اعتدال در گرما و سرما، روشنایی و تاریکی ، نرمی و سختی ، رنگ و بی رنگی ، طعم و لذت ، ... تا یادآوری نماید که هم باز زایی طبیعت در هنگامه ی نوروز و هم جشن آفرینش در گاه مهرگان از قدمگاه اعتدال پای به بیرون گشاده است . اگرچه از اعتدال درون به جلوه گری بیرونی مسیری طولانی نهفته است ؛ اما مگر می شود آفرینش و جلوه گری هایش بدون پیمایش مسیر طولانی و راه بی بازگشت به انجام رسد؟!...

مهرگان یاد آور آن است که اعتدال به سامان ترین مبنایی است که طبیعت از آن بهره مند است و هرکجا که از این اعتدال خارج شود ثمره ی بی اعتدالی اجتماع انسان هاست که نصیبش بدون حساب و کتاب بر سر اجتماع های انسانی فرود می آید. مهرگان آموزه ی عدل و اعتدال است به جامعه های انسانی و تولد مهر (خورشید) در نخستین روز از جشن مهرگان (16مهرماه) یادآور نیاز مردمان به مهرورزیدنی بی دریغ به یکدیگر است . همانگونه که خورشید بدون دریغ بر سر همگان می تابد؛ چنینن تابیدنی بی محابا ، فراهم آورنده ی مهمترین نیاز زندگی انسان هاست ؛ مهرو دوستی.»

البته این شماره ی هاتف مقالاتی نیز در زمینه ی جشن مهرگان به چاپ رسانده ، از جمله مقاله ی علمی سرکار خانم زهراکاظمی تحت عنوان «مهرگان ؛ جشن رسمی مردم تاجیکستان»که از اهمیت ویژه ای برخوردار است و ما نیز به پاسداشت این جشن کُهن ایرانی مقاله ی مورد نظر را تقدیم علاقه مندان می نماییم:

مهرگان ؛ جشن رسمی مردم تاجیکستان

زهرا كاظمي

در اواخر دهه هشتاد میلادی بنیاد فرهنگ تاجیکستان برای نخستین بار پس از هفتاد سال تسلط حکومت شوروی سابق ، جشن مهرگان را در ورزشگاه شهر دوشنبه برگزار کرد.پس از آن در سال 1388جشن مهرگان به صورت رسمی در تقویم این کشور ثبت و به عنوان یکی از جشن های ملی در آمد. از آن موقع هر ساله به مناسبت جشن مهرگان آیین های زیبا و با شکوهی در شهرهای مختلف این کشور همزبان و هم فرهنگ ما برگزار می شود و مردم این کشور با پخت شیرینی ، پوشیدن لباس های رنگارنگ و نواختن موسیقی و اجرای نمایش های آیینی به بزرگ داشت این جشن اعتدال پاییزی می پردازند.

البته به گفته ی محققان از آنجایی که اقتصاد اصلی تاجیکستان بر پایه ی کشاورزی است ، احتمال اینکه جشن مهرگان در سال های آینده به جشن اصلی این کشور تبدیل شود وجود دارد. چون همانطور که می دانید مبنای اصلی جشن مهرگان شکرگزاری کشاورزان به درگاه خداوند پس از دروی محصولاتشان و به نوعی جشن خرمن می باشد. در بسیاری از نقاط آب و هوایی پایان فصل تابستان پایان فصل کشاورزی است ، اما در بعضی نقاط برای بعضی از محصولات فصل پاییز در واقع شروع فصل زراعی جدید است .

 

ادامه مطلب

«کئوئه میشین» زهرابی یخ سکوت را آب نمود!

اشاره :

هدف یادداشت پیش رو این نبوده و نخواهد بود تا خدای ناکرده زحمات عزیزان هنرمند تالشی که در این دو دهه به موسیقی تالش پرداخته اند ، نادیده گرفته شود . همین که آمده اند قدمی هرچند اندک برای موسیقی برداشته اند غنیمتی برای تالش است و باید به زحمات شان حرمت گذاشت و قدم های شان را پاس بداریم تا تالش نیز در بین دیگر اقوام سربلند بماند . نیت مان دوستان ! همین است و بس!اگر به بحرانی که تحت نام  گردنه ی حیران به گیلان وارد شد به نوعی نام تالش را (از آستارا تا...!!) در پردازش اقوام شناسی همراه داشته است ـ بنگریم در خواهیم یافت که جراید منطقه و سایت هایی که در شهرستان های تالش فعال اند ، بی تفاوت از کنارش گذشته ، چرا گذشته و می گذرند جای پرسش است؟!همین که یک فعال سیاسی خارج نشین وارد چلوکبابی نشده سایت های منطقه از هم سبقت می گیرند و بر اساس نوشته های آنها ، رسانه های دیگر نیز باخبر شدند تا از آن ها پیروی نمایندغافل از اینکه همه ی این ها به نام تالش نوشته خواهد شد بی آنکه خود بدانیم با تالش چه کرده ایم و دریغ از دو جمله برای حیران! و یا به اصل و مغز و هسته ی موسیقی تالش که «کئوئه میشین» یک نمونه ی از آن می باشد:

 

آنچه در زیر خواهد آمد ، تحلیلی از یک گفتگوی چاپ شده در منطقه ی تالش است که یکی از فعالان فرهنگی شاندرمن با پیشکسوت موسیقی تالش ، ناصر زهرابی انجام داده است و خوشبختانه از دهه چهل تاکنون جزو چهره های اولیه موسیقی تالش و از پیشکسوتان این وادی می باشد. خواننده ای که برای اولین بارموسیقی تالش را رسمن رسانه ای کرد. گذشته از آن ، شعر تالش را  غیر مستقیم در دسترس افکار عمومی قرارداده ودر آن زمان(دهه چهل) هیچ تالشی ، در رشته های ادبی حضور نداشت، زهرابی بی آنکه شعری بسراید پرچمدار شعر تالش نیزبه نوعی باید بوده باشد. اینگونه نیست؟!

این فعال شاندرمنی «س . م . م» ، وی را از خاموشی و فراموشی بازیابی می کند و به چه زیبایی اشاره ای برایش می نویسد .چه خوب بود حاصل چنین قلم هایی که در حال شکوفایی هستند در جراید تخصصی نوشته می شد تا با خط نستعلیق و زرکوب و پوسترینگ ، قاب گرفته شود. چون که چنین قلم به دستانی دارند افتان و خیزان تجربه کسب می کنند و نواقصات و کاستی های تالش شان را بعد از دو دهه رخوت ، به زیبایی واکاوی می کنند . نه اینکه در ماه های بعد با قلمی بر آمده از شعارهای ... و با واژه گانی معنا دار از اصل آنچه که در این سال ها کمر تالش را شکسته و متأسفانه با دست همان جوانان با تیترهای جنجالی و تالش خُرد کن !!! ـ البته این هنرمند «س. م .م»باید در آینده مواظب صفحاتی که تخریب کننده است بوده باشد تا خدای ناکرده به چنین نوشتاری زیبا آسیبی جدی وارد نگردد و آن شود که  بالای دربNGO هایی که می خواهند منبعد فعالیت شان را بر مدار موسیقی تالش و... ادامه دهند آن قاب را ملکه ی ذهن شان نمایند تا دریابند که سی و چند سال است با این همه تبلیغات رسمی و غیر رسمی چها که با تالش نشده است . به شیوه ای که پوسترها تنها چند دقیقه چشم ها را خیره می کنند و جراید محلی ساعت  و یا روزها آنرا به همراه خود دارند بی آنکه با تحلیل و نقدها برای آینده سرمایه گذاری کنند!

ادامه مطلب

گیله وا منتشر شد

تازه ترین شماره ی دوماهنامه ی تخصصی (گیلان شناسی)گیله وا (شماره 137) منتشر شد. این شماره ی گیله وا ، استاد جکتاجی در سرمقاله ی خود با قلمی زیبا به گردنه ی حیران پرداخته و معضلاتی که به صورت یک بحران خبری دامنگیر گیلان شده است ، با لایه لایه قرار دادن بخشی از نوشتار خود ، آنچه که در این سال ها در آن منطقه روی داده با تحلیل حرفه ای به مخاطبانش ارایه داده است.

عزیزانی که با قلم این «گیلان شناس» پرآوازه ی ایرانی آشنایی دارند به خوبی می دانند که هر واژه اش به مثابه ی دنیایی از پند و پیام است .از آستارا گرفته تا لوشان و از آنسو تا به رامسر و عزیزان خارج از استان و برون مرزی مقاله ی این شماره مدیر مسئول را حتمن مرور نمایند که از واجبات است .

البته این ماهنامه ی وزین در کنار صفحات متنوع خویش مقالاتی در باب تدریس زبان گیلکی  یک تجربه از امین حسن پور ، قابی از طبیعت کفایت آریایی فر ، ناصر خسرو در خرزویل محسن جعفری مذهب و...وهم چنین مقاله ای هم از «گیلان شناس» و شاعر تالش جمشید شمسی پور خشتاونی تحت عنوان «بزرگان رامسر» که به یکی از کتاب های پایه ای «گیلان شناسی» در شهرستان رامسر اختصاص دارد پرداخته ـ کتابی که سال هاست با بی مهری عده ای در شهر رامسر مواجه شده است.که این مقاله در زیر تقدیم خوانندگان فهیم می گردد:

بزرگان رامسر

جمشید شمسی پور خشتاونی

رامسر با قلعه اسرار آمیز و باستانی « مارکو» واقع در شهرک کتالُم و طبیعت زیبا و وصف ناشدنی اش ، با جنگل های انبوه هیرکانی اطراف با گونه های متنوع شاه بلوط ، شمشاد ، اقاقیا و راش های قد برافراشته و زیبایی های خاص ییلاق گرسماسر ـ قلعه ای با همین نام در کنارش که از زمان حسن صباح بر جای مانده ، از پُرجاذبه ترین مناطق گردشگری شمال بوده که با فضای جنگل دل انگیز دالخانی گره خورده است .  سوای این ها رامسر همواره کانون افتخارات علمی و معنوی  بیشمار و مرکز بحث و گفتگوها در معارف اسلامی نیز بوده است و خلاصه شهر اجلّه عارفان و شعرا ـ پیوسته زیارتگاه مردم اهل دل است. براساس شواهد و مدارک موجود و به دلیل کمبود منابع مكتوب قبل از انقلاب ، استاد محمد سمامی حائری را بر آن داشت تا بر روی «بزرگان رامسر» تحقیق و بررسی نماید.

ادامه مطلب

کوچ ابدی دو نامداراقوام ایرانی

هفته ی گذشته اقوام ایرانی دوتن از شعرا و مورخین خود را از دست داد وهمه ی مان را عزادار نمود. در تاتی شاعر سرشناس تاکستان محمد حسین طاهری که بر اثر عارضه ی قلبی در شهرستان تاکستان در گذشت و در گورستان همان شهر به خاک سپرده شد.

وی در فروردین سال 1313 در خانواده ای فرهنگی و کشاورز و پیشه ور در تاکستان چشم به جهان گشود و در طول عمر پربرکت خویش گذشته از سرودن شعر به گویش تاتی تاکستان آثار بیشماری در زمینه ی پژوهشی و زبان شناسی از خود بجای گذاشت .

دومین عزیز از دست رفتۀ مان ، دکتر افشین پرتو بود .مورخ نامداری که گیلان به نام او می بالید . وی در سال 1328 خورشیدی در شهر مشهد به دنیا آمد ودوره ی ابتدایی و دبیرستان خود را در مشهد و تربت حیدریه و تهران سپری کرد و همچنین لیسانس و فوق لیسانس تاریخ خود را در دانشگاه شیراز اخذ نمود و مدرک دکترای تاریخ خود را نیز در یکی از مراکز آکادمیک روسیه در مسکو گرفته بود.

پرتو در طول عمر پربار خود گذشته از اینکه تاریخ گیلان را زنده نمود در سبک تاریخ نویسی نیز بدعتی از خود بجای گذاشت که همیشه ایام بنام وی ثبت و ضبط خواهد بود. این پژوهشگر تاریخ گیلان روز پنجشنبه بر اثر عارضه قلبی در بیمارستان شفاء لاهیجان دار فانی را وداع گفت و روز شنبه 28شهریور94 در سیاهکل با حزن و اندوه دوستدارانش به خاک سپرده شد.

پرتو بزرگ بود. بزرگتر از آنچه که برای تاریخ گیلان می نوشت. صراحت و صداقت پرتو زبانزد همه بود. بااینکه گله گذاری هایی از وی می شد و هربار با لخند همراه با مهری که به گیلان داشت صبوریت پیشه می نمود. این آخرها رضایت داده بود که بخشی از ناگفتنی هایی را که می بایست گفته شود در اختیار یکی از پژوهشگران گیلانی قرار دهد که متأسفانه اجل مهلت این کار را نداد . شاید تقدیر چنین بود. روح شان شاد و یادشان گرامی باد .