بهاران خجسته باد

سال 94 هم رفت . سخت و غمگین و اندکی دلگیر رفت.انگار همین دیروز بود و لحظه های قبل که نازنین های بالای درعکس در کنار مان بودند و بنام نوروز به همه ی رفیقان شاد باش می گفتند .بقول سیمین دانشور ناغافل سرمان را کلاه گذاشتند و رفتند .

خوب به عکس افشین پرتو نگاه کنید ـ نازنین مردی که همه ی هم و غم اش گیلان بود و تاریخ گیلان . به لبخند دکتر عنایت الله رحیمیان بنگرید! ، قلب نازنین اش برای مردم می تپید . آزاده مردی که قبل از انقلاب در همین منطقه ما ـ درهشتپر تالش رئیس بیمارستان بود . دست خیلی ها را گرفت بی آنکه کسی بداند!به کسان زیادی یاری رساند  بی آنکه در شیپور بدمد!. مخصوصن به آنهایی که سر پرشوری در مبارزه داشتند . اما قوم تالش نشریه ای نداشت تا با وی گفتگو شود وآن اندوخته های گذشته اش که به تالش مرتبط بود ثبت و ضبط گردد . اما تا دلتان بخواهد از خوانین نوشته شد و... که بگذریم.  

محمدقلی صدر اشکوری را به یاد بیاوریم که اگر یک هفته تماسش با «خشتاونی» دیر می شد بلافاصله با حقیر تماس می گرفت و با لبخندهای پدرانه اش واژه های محبت را بر دل مان می کاشت.که خاطره اش درویژه ی مجله ی تخصصی گیلان شناسی شرق گیلان آوای املش(ویژه نوروز تازه منتشر شده) به قلم گیلان شناس و شاعر تالش جمشید شمسی پورخشتاونی مفصلن آمده است .

هما روستا هنرمند برجسته ی کشورمان را که از پدر و مادرگیلک زبان پا به این عرصه گذاشت ـ وقتی در تشییع اش مادر رنجور وی (در رسانه ملی هم پخش شد) ندا سر داد که دخترم امشب در کنار حمیدجانم خواهد بود (منظورمرحوم حمید سمندریان می باشد) امشب حمیدم تنها نیست و...که با مویه های وی سنگ به ناله درآمد وخلاصه اینکه سال 94 سال خوب و خوشی نبود و...

با نبود عزیزان مان اگرچه سخت است ،  سالی نو را پیش رود داریم ، باز به این امید زمان را تجربه کنیم!و... ،لبخند را نوید می دهیم و با نثار فاتحه ای به روح عزیزان ازدست رفته ـ سال جدید را آغاز می کنیم . هم وطنان عیدتان مبارک!

نوروز در کشورهای همسایه

نسرین ظهیری

 

 

 

در آن هنگام که امکان غلبه بر قوای طبیعت محدودتر بود . در بخش هایی از زمین بخصوص در مناطق آسیایی ، زمستان فعالیت های انسان را محدود می کرد. اما با پایان یافتن زمستان از حجم ابرها کاسته می شد و گوسفندان زادو ولد می کردند . سبزه و گل می رست ودر طبیعت نشاط آغاز می شد .ناگاه آدمی لب به خنده می گشود و به شادمانی می نشست. به کشورهای مختلف سفر می کنیم تا چگونگی این شادمانی را در یابیم .

قرقیزستان

عید نوروز در قرقیزستان تنها یک روز، آنهم در روز بیست و یکم مارس برگزار می شود . این روز در سال هایی که اسفند ماه سی روز است یا روز اول فروردین ماه سال بعد مصادف می شود و در سال هایی که اسفند ماه بیست و نه روز است با روز دوم فروردین سال بعد مطابق خواهد بود.قریب به هفتاد سال حاکمیت نظام کمونیستی شوروی سابق بر این جمهوری ـ این عید و مراسم مربوط به آن را منسوخ و فراموش شده نشان می داد. اما از سال 1991 میلادی که قرقیزستان مانند دیگر جمهوری ها به استقلال رسید ، این مراسم هر سال با شکوهتر از سال های قبل برگزار می شود.در قرقیزستان ساعت و لحظه تحویل سال وجود ندارد. سفره هفت سین رسم نیست و دید و بازدید و پذیرایی با آجیل و شیرینی نیز زیاد مرسوم نیست . عید نوروز از نخستین لحظه بامداد بیست و یکم مارس شروع می شود و تا غروب همان روز ادامه دارد. مراسم جشن این روز در شهرها از سوی دولت تدارک دیده می شود و در روستاها بزرگان و ریش سفیدان در برگزاری آن دخالت دارند.اکثر خانواده های قرقیزی در شهرها و تمامی خانواده های قرقیزی در روستاها از ساعات اولیه صبح روز عید از خانه هایشان خارج می شوند و در مکان هایی قبلاً در نظر گرفته شده جمع می شوند .

 

ادامه مطلب

آوای املش ویژه ی نوروز منتشر شد

آوای املش نشریه تخصصی و پژوهشی و گیلان شناسی شرق گیلان ـ به صاحب امتیازی و سردبیری استاد دکتر صادق محبوبی منتشر می شود . این شماره همانگونه که انتظار داشتیم به ویژه ی نوروز، مخصوصن به شعر افسانه ای «ایلمیلی» زنده یاد سید مرتضی روحانی همراه با مقاله ای جامع از گیلان شناس و شاعر تالش ، جمشید شمسی پور خشتاونی با مقدمه ای از دکتر محبوبی اختصاص یافته و با تصاویری از کوه ایلمیلی رامسر مزین شده است . در کنار شعر ، مقالات بی شماری در ارتباط با نوروز از صاحب نظران برجسته ی گیلانی در این ویژه کار شده است .ویژه ای که از خواندنی و ماندنی ترین ویژه های ادبیات شرق گیلان محسوب می شود که در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است.

«ایلمیلی» تنهای پرهیاهو!

جمشید شمسی‌پور خشتاونی

یکی از شب‌های تابستان سال 91 در تنکابن مهمان زنده‌یاد محمدقلی صدر اشکوری ، شاعر و پژوهشگر نام‌آشنای شرق گیلان بودم. همسر محترم وی شاهد و ناظرند که تا پاسی از شب گفتگوی‌مان  بر سر شعر و ادبیات و پژوهش‌های گیلان بود.

بارهاازکنار خاطرات به‌یادماندنی زنده‌یاد محمود پاینده لنگرودی گذشتیم و به یاد شاعر نام‌آور و والامقام شرق گیلان«مم ولی»(محمدولی مظفری)حرف مان بود در کنار این‌ها بیشتر بحث و گفتگوی‌مان برمدارخالق شعر«ایلمیلی»(زنده‌یاد سید مرتضی روحانی) گذشت.نشستی که در خصوص تاریخ‌پژوهشی و شعر ـ آن‌هم متأسفانه نشریه‌ای که بتواند آیینه‌ای برای بازتاب کلیت این مسائل باشد تاکنون وجود نداشته و هر آنچه مرتبط با شرق گیلان هست از طرف نشریات رشت بوده است.

دعوتی که قرار بود در منزل دکتر محبوبی بزرگوار که از قبل پیشنهاد داده بود برگزار گردد تا از طرف اهل تحقیق و پژوهش در رونق بخشیدن نشریه‌ای که می‌خواهد اُرگان پژوهشی شرق گیلان باشد صورت پذیرد.چون از قبل می‌دانستم «مم قلی» با بزرگان ازدست‌رفته‌ای چون زنده‌یاد پاینده لنگرودی و سید مرتضی روحانی و خیلی از عزیزانی که امروز در قید حیات نیستند و یا در حاشیه بسر می برند حشر و نشر داشته و خاطرات و اطلاعات ارزنده ای در سینه دارد که هر یک می بایست به شیوه ای مطلوب در اختیار نسل امروزی که می خواهند به شرق گیلان بپردازند قرار گیرد. از طرفی هم رفیق گرمابه گلستان دکتر سید مجتبی روحانی می باشد و هم منطقه را به خوبی می شناسد . مجتبی چون کسالت داشت و نمی توانست در این جمع حضور یابند و نشد آنچه که از قبل پیش بینی شده بود.

بارها به وی پیشنهاد دادم :«مم قلی جان ، اطلاعات و دانش خوبی داری حیف است این‌ها را قلمی نکنی و در اختیار نسل امروزی نسپاری . انباشته‌های ذهنی‌ات را می‌توانی در قالب گفتگو یا میز گردی در دسترس جراید محلی من‌جمله «آوای املش» قرار دهی  تا در آینده از آن استفاده بهینه شود و...» از هر راهی وارد می‌شدم و هر بار موانعی پیش رویمان سبز می‌شد. به گمانم چیزی در ته دلش بود و داشت وی را قلقک می‌داد، اما در واگویه کردن آن درنگ می‌نمود و تا آخر هم بازگو نکرد و نگرفتم که ذهنش در کجاها سیر می‌کرد و از چه موضوعی بیمناک بود.

 خوشبختانه آن شب یکی از شماره‌های آوای املش همراهم بود به وی دادم و از چندوچون نشریه‌ای که می‌خواهد بار پژوهشی گیلان را همچون مرکز نشینان گیلان بخشی از کارهای بر زمین‌مانده را بر دوش بکشد شاید در لابه‌لای صفحات این جریده جایی برای انباشته‌های خود پیدا نماید و شکل و شمایل  نشریه رازی‌اش کند.

در ادامه از شیوه‌ی پژوهشی و نحوه‌ی پردازش و هدایت و رهبری هر یک از موضوعات یک نشریه گفته شد تا رسیدیم به سرگذشت شعر «ایلمیلی»که این روزها سرنوشت غمباری به خود گرفته است و اسف‌بار تر اینکه هر بار با نسخه‌ی جدید بدلی با پیش تولیدات ذهنی که هر محله و منطقه‌ای با سبک و سلیقه‌ی خود به تفسیر و تعمیر چیدمان شعر سید مرتضی روحانی برمی‌آید و هر بار با بازآرایی مجدد و با بازخوانی اشخاصی خاص کلمات و نشانه‌های آن تحریف می‌گردد. تا جایی که به‌تازگی همین باز تولیدات نسخه‌های بدلی جای پایش را در شبکه‌ی اجتماعی بازنموده و شکل و شمایل شعر فاخر «ایلمیلی» به‌طورکلی دگرگون‌شده است!

شعری که بعد از انقلاب گاهی به نام فولکلور و غیره در معرض دید افکار عمومی قرار می‌گرفت تا جایی که صدای دکتر سید مجتبی عزیز را هم درآورده و در روزنامه اطلاعات سال 58 رسماً اعلام نمود که هر نوشته و شعری به نام ایلمیلی مورد تأیید خانواده‌ی سید مرتضی روحانی نیست. همان دغدغه‌هایی را که از قبل «مم قلی»داشت امروز عیناً داریم می‌بینیم. نسخه‌های بدلی‌ای که می‌بایست از فیلتر ذهن منتقدین آشنا به شعرمحلی بگذرد و از این جنس صحبت‌ها در آن شب مدنظرمان بود. یادش بخیر باد!

 

ادامه مطلب

هزارجان گرامی فدای وطن

در بخش تحلیل خبری شبکه ی دوی سیمای جمهوری اسلامی، ساعت 22:30 تاریخ 8اسفند 94 ، دکتر باهنرنایب رئیس دوم مجلس نهم در ارتباط با انتخابات کشور در پاسخ به مجری آن رسانه ، ضمن تجلیل از حماسه ی شکوهمند 7اسفند تحلیل های زیبایی را ارایه دادند که در جای خود بسیارهم دلنشین و حایز اهمیت بود. این نشست خبری عمق بلوغ سیاسی کشور را می رساند که به جهانیان نشان داد مردم ایران در عرصه های سیاسی حضور چشمگیری دارند. خصوصن وقتی منافع ملی شان ملاک قرار گیرد برای تحقق آن یکپارچه بر می خیزند و آن حماسه ای را خلق می کنند که جهانیان به چشم خود دیدند.

جالب اینکه این رجال خوشنام سیاسی دوره ی پیش رو کاندید هم نشد و پیشاپیش خود را بازنشسته نمود.  در آن برنامه آنچنان درتحلیل روز کشور و انتخابات شفافانه به خلاء هایی که در بعضی موارد وجود دارد با مردم سخن گفت و عاشقانه هم آنچه لازم و واجب بود بی کم و کاست ارایه دادکه هر بخش از پاسخ وی به مجری ، هم سیاست کلان کشور را پوشش می داد و هم زیر لایه های اقوامی که هر از چند گاه به نوعی با آن درگیراند.تحلیل های بروزی که ما را به گذشته بُرد و یک دهه است با آن زیسته ایم .

آنهایی که این گزارش خبری را مشاهده کرده اند به ما حق خواهند داد چرا که در طول این یک دهه تارنمایی که بارها در قالب های مختلف به آن اشاره داشته ایم . شاید یک پرده از آن در ارتباط با اقوام که به تالش بر می گردد باشد و به گمان مان تجربه ای خواهد بود برای خود تالشان و دیگر زبان هایی که سال هاست بصورت مسالمت آمیز در کنارهم زیسته اند . آنچه که برایشان از اهمیت ویژه ای برخورد دار است ، مام وطن است .

وقتی می بینیم ترکیب شهرستان تالش را که بخش اعظم آن تالش اند ولی با زبان شیرین«تُرکی» تکلم می کنند و برای آنها فرقی نمی کند طرف آذری ست ، تالش است ، گیلک و یا غیره . آنچه که برای مردم فهیم تالش ملاک است زبان نیست بل وحدت و همدلی و شناختی ست که به وطن و کشور نازنین خود دارند. که آذری زبانان نجیب هشتپرتالش برای کشور نازنین مان سنگ تمام گذاشتند . آیا این پیام را نمی رسانند که با همان زبان شیرین شان گفته اند:«یاشاسین تالش»؟!

وقتی که ترکیب هشتپر ، رضوانشهر و ماسال و شاندرمن که همه ی زبان هارا به هم بست داده است ، نتیجه اش به نوعی دیگری رقم می خورد و این ترکیب در منطقه ی دیگر تالش نشین که فومنات باشد آنگونه که باید و شاید به چشم نیامده است .چرا نیامده است ؟ آیا نیاز به تحلیل ندارد؟ اگر دارد در آینده به آسیب شناسی آن پرداخت داده خواهد شد؟

اندکی به آرشیو خود برگردیم ، به CDهای موجود رجوع نماییم و به عملکرد گذشته ی خود که بنام همایش ، شعر ، ادبیات ، تاریخ و... اقوام را هزینه نموده ایم به گمان مان فرقی بین این تالش و آن تالش باید بوده باشد!

مردم که همان مردمند ، زبان شان همان زبان . اگر گیلکی در اینسو بوده در آنسونیز بوده است و چرا این تراژدی در دومنطقه ی تالش نشین اینگونه رقم خورده است؟که به قلم و تحلیل «تالش شناسان»نیازمنداست.

البته ما تحلیل خودمان را نوشته و آماده داریم . همانگونه که از اول انتخابات تا آخر ـ حتا یک جمله در باره ی آن ننوشته ایم ولی دوست داریم همان اشخاصی که سایت دارند، مجله دارند، همایش های گوناگونی برگزار کرده و می کنند ، تحلیل خود را در خصوص انتخابات این دوره در تالش ارایه دهند . امیدواریم اینگونه رقم بخورد.

 

نيكي را ترويج كنيم

خاطرات کتایون ریاحی از فرج‌الله سلحشور

كتایون ریاحی بازیگر نقش زلیخا در سریال «یوسف پیامبر» که به کارگردانی زنده‌یاد سلحشور ساخته شد از ویژگی های همکاری با این کارگردان و ویژگی‌های اخلاقی وی سخن گفت.

به گزارش انتتخاب، کتایون ریاحی بازیگر سریال «یوسف پیامبر» با اشاره به درگذشت فرج الله سلحشور کارگردان سینما و تلویزیون بیان کرد: من درگذشت وی را تسلیت می گویم و برایش آرزوی رحمت الهی را دارم.

بازیگر نقش زلیخا در سریال «یوسف پیامبر» که به کارگردانی سلحشور ساخته شد درباره همکاری با این کارگردان اظهار کرد: من حدود ۳ سال در پروژه «یوسف پیامبر» کار کردم و این سه سال در طول عمر بازیگریم از راحت ترین سال های کاری‌ام بود. فضای امنی داشتم و همه رفتارها با من و سایر گروه خوب و شایسته بود. من همکاران خوبی داشتم و همه سعی می کردند فضای مناسبی فراهم شود.

این بازیگر سینما با اشاره به کارگردانی سلحشور در سریال و در طول پروژه تصریح کرد: فکر می کنم این فضای مناسبی که برای ما فراهم شده بود به دلیل رهبری و مدیریت وی در کار بود و ما جز در مواقع کاری دیگر او را نمی دیدیم و او به کسی کاری نداشت. البته آقای شورجه هم همیشه حضور داشت و همراه بود.

وی با اشاره به بازخوردهایی که از سریال «یوسف پیامبر» و نقشی که در این سریال داشته است، عنوان کرد: مردم خیلی این سریال را دوست داشتند و از آن استقبال زیادی کردند. نقش زلیخا برای خود من هم نقش خاصی بود و من جدای از فیلمنامه، تم قصه و کارگردانی در این اثر، حس و حال خاصی با این نقش پیدا کرده بودم و بعد از این کار به دلایل متعددی که داشتم و بخشی هم شاید به همین نقش مربوط می شد ترجیح دادم از دنیای بازیگری خداحافظی کنم.

بعد از بازی نقش زلیخا در سریال، انتخاب نقش ها برای من سخت شده بود.بازیگر نقش زلیخا ادامه داد: بعد از بازی نقش زلیخا در سریال، انتخاب نقش ها برای من سخت شده بود. افراد زیادی شامل بازیگران حرفه ای و نابازیگران برای حضور در این نقش تست دادند اما فکر می کنم بازی در این سریال قسمت و سهم من بود.

ریاحی در پاسخ به پرسشی درباره خلا حضوری این کارگردان سینما و تلویزیون در آینده اظهار کرد: من فکر می کنم آقای سلحشور آنچه را که لازم بوده است انجام داده است و ماموریت های خود را در این دنیا به پایان رسانده است و حالا که از این دنیا رفته است سفر خود را ادامه می دهد. فکر می کنم برای پروژه های بعدی هم افراد دیگری هستند که آن ماموریت ها را به اتمام برسانند.

بازیگر مجموعه های «شب دهم» و «پدر سالار» با اشاره به خاطراتی که از همکاری خود با سلحشور داشته است، یادآور شد: یکی از نکات جالبی که در خاطرم هست این است که او در پایان ماه مبارک رمضان برای کسانیکه این ماه را روزه گرفته بودند هدایایی ترتیب می داد و به این ترتیب آنها را تشویق می کرد. او هیچ گاه کسی را برای نماز و یا روزه مجبور نکرد اما به سبک خودش افراد را تشویق می کرد.

تقسیم کردن بودجه اضافه سریال

مدیر عامل بنیاد نیکوکاری کمک با اشاره به دیگر کارهای این کارگردان سینما بیان کرد: یک بار در پروژه «یوسف پیامبر» شنیدم که در مقطعی بودجه سریال اضافه آمده بود و او این میزان بودجه اضافه را تقسیم کرد که برای من بسیار جالب بود. معمولا تهیه کنندگان و عوامل همیشه بودجه کم می آورند و چنین کاری نمی کنند به همین دلیل این اقدام وی و مخصوصا اینکه این کار را از پایین شروع کرد برای من بسیار جالب بود. او تقسیم بودجه اضافه را از کارگران صحنه و پشت صحنه شروع کرد و بعد به بالا رسید. اینها مواردی است که با وجود اینکه من سال هاست در حوزه بازیگری حضور دارم از طرف هیچ کارگردان و تهیه کننده ای ندیدم.

بازیگر فیلم های «دعوت» و «آپارتمان شماره ۱۳» با اشاره به همکاری خود با کارگردانان مختلف توضیح داد: من با کارگردانان مختلفی اعم از روشنفکر، مذهبی، روشنفکرنما و مذهبی نما کار کرده ام و شناخت چنین افرادی برای من کاری ندارد، او واقعا مذهبی و معتقد بود و براساس اعتقادش عمل کرد.وی در پایان تصریح کرد: از درگذشتگانمان به نیکی یاد کنیم و نیکی را ترویج کنیم.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

 

در این نا کجا آباد ساعتم می خوابد!

هفتمین دفتر شعر منتقد نام آشنای  گیلانی ـ محسن آریاپاد با عنوان «کجای دایره هستم که ساعتم خوابید» منتشر شد .دفتر شعری که هنوز جوهر کلمات شعرهای پیشین وی «کاخ کوتاهی» خشک نشده است.که نشان از پرکاری شاعر می دهد. این ناسیرابی شعرناب و اندیشه ی آریاپاد تمامی نداشته و نخواهد داشت.

آریاپاد بعد از«می گیلان» دفتر شعری که در برگیرنده ی دوبیتی های گیلکی وی بود در سال 80 انتشاریافت ـ البته با هفت سال وقفه ولی پرتلاش در جراید با «اویتا من» غیر منظره دوباره بر سر زبان ها افتاد ودر سال 1387 این مجموعه شعر نو(آزاد) را روانه ی بازار کتاب کرد.دفتر شعری که سنت های شعر گیلان را فرو ریخته  و شد بدعتی در ادبیات گیلان و بار دیگر بردل های شاعران حکمرانی نمود.

 

ادامه مطلب