ستوده مفاخر ملي پر كشيد

منوچهر ستوده جغرافي دان بزرگ و پژوهشگر خستگي ناپذير از پيش مان رفت . وي در 28تير1292 در محله اي از تهران بنام  عودلاجان  متولد شد و بعد از معلمي به پژوهشگري تاريخ و جغرافيا روي آورد و براي كشور كتاب هاي بيشماري نوشت . كتاب هايي به تاريخ و مونوگرافي هريك از شهرها و استان هاي كشور اختصاص داشت . از جمله ي آن در استان گيلان كه فرهنگ گيلكي وي با مقدمه استاد پورداوود از برجسته ترين آنهاست و يا از آستارا تا استرآباد كه درخشان ترين يادگارهاي وي مي باشد.

استاد ستوده بيش از 52 كتاب در ارتباط با تاريخ و جغرافيا براي كشورمان نوشت و نزديك به سيصد مقاله از وي به يادگار مانده است . همانگونه كه در خبرها آمده وي در ساعت 11شب جمعه 20فروردين ماه به علت عفونت ريه در سن 103 سالگي در بيمارستان چالوس در گذشت و در سلمان شهر (متل قو)در كنار دوست ديرين خود زنده ياد صادق كيا رئيس سابق فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي به خاك سپرده شد. ياد و نامش گرامي باد.

 

زن لیلا کوهی

مهری شیرمحمدی

لیلاکوه تا یک دهه پیش طبیعت بکری داشت؛ آشنای کوهنوردان و محلی هایی که باغ‌های چای آنها در سینه کش کوه بود. چند کارخانه چای در این مسیر فرسوده شده اند و برخی دیگر هنوز به خشک کردن چای مشغولند.چند سالی است مسیر لیلاکوه تا مناطق «ملاط و پرشکوه» منطقه توریستی و تفریحی شده است. روزگاری  فقط ماشین های سنگین دیزلی به روستاهای بالای کوه می رفتند تا چای های چیده شده را به کارخانه بیاورند. اما حالا گردشگران می توانند دل جنگل را بشکافند و تا بالاترین نقطه کوه و کم جمعیت ترین روستاهای تولید کننده چای هم بروند.

زندگی زنان لیلاکوه

 برای رفتن به این منطقه باید مسیر دانشگاه پیام نور لنگرود ( فرمانداری سابق) را به سمت جنوب یعنی کوه های لیلاکوه  برویم.  ابتدای  مسیر تا پای کوه پر است از قلیانسراهایی که مشتریانش جوانان هستند. از خود روستای لیلاکوه تا  دوازده امامزادگان ملاط دود هیزم با عطر نان خرفه و خمیر شیرین آن كه در گویش شرق به آن نان «خُرفه و بِپختَه لاسِئه نون» می گویند،  وسوسه ات می کند.

سرتا سر مسیر زنان محلی دکه ای ساخته اند از چوب؛ تشت خمیری و تخته و وردنه ای کنار دستشان و سفالی بر آتش، نان محلی می پزند؛ به چه سرعت و  چه مهارتی.  غالب این زنان که سختی برای کسب معاش را تجربه کرده‌اند، به‌جای شِکوه از برگ چایی که  هر سال در انبارها پوسیده می‌شود، روزیِ دیگری جسته اند؛ پخت نان های سنتی گیلان برای مسافران.

«صدیقه شهریاری» 68 سال دارد. با اینکه عصر پنجشنبه است اما دخلش هنوز خالی است. به آتش زیر سفال خیره شده و خاطرات جوانی اش را مرور می کند. زمانی که باغ های چای هنوز رونق داشت. آفتاب نزده، بالای کوه بود میان چای های نورسته. اما با گیس سفیدش و با 8 اولادی که بزرگ کرده، دود هیزم سوی چشمانش را می برد.

4 سال است دکه نانوایی او ابتدای لیلاکوه بنا شده است. دوربین عکاسی را که می بیند، می گوید: بیَه جرُ . بیَه تازه نون تَرَ هَدَم. اَمی پیرَ بُیم. یه روز تی مُثُون چی جوان بُیم. (بیا بالا،بیا به تو نان تازه بدهم. ما پیر شده ایم. یك روزی مانند تو جوان بودیم.)

 

ادامه مطلب

ره آورد گيل منتشر شد

شماره هاي 46و47 /پياپي 59و60 بهمن و اسفند 94ماهنامه ي ره آورد گيل منتشر شد. اين شماره ي نشريه كه به «وي‍ژه طبيعت و محيط زيست گيلان» اختصاص دارد با مقالات و اشعار نام آوران گيلاني و كشوري همراه با ديگر  آثارنوروزي ،‌ در اختيار علاقه مندان قرار گرفته است . مقاله اي نيز از گيلان شناس و شاعر تالش ـ جمشيد شمسي پور خشتاوني در آن به چاپ رسيده است كه در زاويه ي ديگر ،‌ همانند مقاله ي «ايلميلي تنهاي پر هياهو»  كه در وي‍ژه ي نوروزي مجله تخصصي «آواي املش» به چاپ رسيده بود ـ در اين شماره ي ره آورد گيل تحت نام «ايلميلي و همنواي با نشانه ها» به اين شعر پرداخت داده شده است  كه شعر مورد نظر هماهنگي با بهار و طبيعت را به همراه دارد.

اما شعري كه در پايين تقديم خوانندگان فهيم شده است در همين شماره ماهنامه ره آورد گيل نيز به چاپ رسيده از تازه ترين سروده هاي دكتر رضاترنيان شاعرخوب و معاصر گيلان مان است كه باهم مي خوانيم :

 فقير كلمه

رضا ترنيان

سپيد رود را شاعران به آب انداختند

در دستان به رنج نشسته و برنج

سپيد رود را شاعران شير دادند

از دهان كوه و كلمه و گيلك

و آسمان چه دارد جز باريدن لهجه شيرينم

                                         برتن سپيد رود

سپيد رود را

شاعران پرداختند

از تن نا پيداي گيل گمش

تا كوه مقدس جاري كند زبانش را

تا پستان هاي مقدس جلگه

                              تا ...

سپيد رود را شاعران به آب انداختند

اي قزل اوزن كلمه

شاهرود فقير كلمه

 

برداشتی آزاد از ضمیمه ی نوروزی روزنامه ی اعتماد و یاد داشت حاتمی کیا با این تیتر:

«هر سعیدی، عسگر نیست . هر سعیدی ، امامی‌ نیست . می‌تواند سعید حجاریان نیز باشد»

تیتری که در بالا مشاهده می‌شود برگرفته از یاد داشت‌های سال‌های دور (10فروردین 79) کارگردان محبوب و دوست‌داشتنی کشورعزیزمان ـ ابراهیم حاتمی کیاست ، که در خصوص ترور «سعید حجاریان» نوشته و بلافاصله دریکی از جراید آن زمان به چاپ می‌رسد . به‌تازه گی هم « به گزارش ایسنا کانال تلگرامی حاتمی کیا به بهانه‌ سالروز [آن روزها]، این یادداشت را بازنشر کرده است».لابد خواهید پرسید که این موضوع چه ربطی به‌ویژه نامه نوروزی روزنامه‌ی اعتماد و... دارد؟ 

اگر خوب به یادداشت آن زمان حاتمی کیا که در شبکه‌ی اجتماعی نیز قابل‌دسترسی است توجه شود در مقایسه با ویژه‌های نوروزی ازجمله ویژه‌ی روزنامه‌ی اعتماد ـ واژه گان پیام خوبی از زمانه را می‌رساند تا بارها با اشتباهات مکرر به سرمنزل اول برگردیم . نمی‌دانیم با خود چه می‌کنیم و به این دل‌خوش نموده‌ایم که برفرض «رادیوBBC» و شبکه‌های ماهواره‌ای ویژه‌ها ، نوشته‌ها و پیش تولیداتمان را تبلیغ نماید! یا قدرت را از جناح رقیب پس گرفته و 8 سال با واژه گان بازی کنیم که هشت سال بعد ، خدا می‌داند آیا زمان به همین روال خواهد چرخید یا نه؟  

 

ادامه مطلب