آقاجان بیگ شفتی،

مردی خفته در غبار زمانه!

بعد ازاین همه همایش هایی که در طول این سال ها بنام تالش برگزار شد و چه CDهایی که بنام این قوم تولید ـ  و کتاب هایی به همین منظور روانه ی بازار گردید و با مصاحبه هایی که جوانان با داشتن چند دوبیتی و یکی دو غزل جراید قوم تالش را در حد قد و قواره جراید دانشجویی تقلیل دادند و در آن مصاحبه ها ، وبلاگ های همدیگر را که «من هم وبلاگ دارم سری به ما بزنید»!!! بی آنکه دریابند اقوام دیگر واژه ی تالش را رصد می کنند و چها که در طول این دو دهه نوشته و گفته نشده است!

بجای اینکه صفحات جراید را از هم تفکیک کنند و طبقه بندی شده ی هر موضوع را مدیریت کنند و با هدایت و تقسیم بندی کار به اصل داشته های تالش بپردازند جراید شان را بجای مشاهیر در اختیار خوانین گذاشتند تا تالش را آنها برای مان بنویسند که تا دیروز پدرانشان ـ همانگونه که در مقاله ی آقای نادر افشاریان به خوبی دیده می شود ، آن کردند که فرزندان شان امروز می خواهند با جراید تالش بکنند . نظیر همین جریده «فکر جوان»ی که امروز با قلم فرزندان تالش بعد از چند دهه به زیبایی رونمایی شده است . از همان قدرت و نیرویی که در اختیار حاکمان محلی وقت بود  و چهره مبارزین تالش را آنگونه که بودند به تاریخ بسپارد .

شاید مقدر چنین بود تا دیگر اقوام حاشیه ی مان از این بلبشوی صفحه پر کنی که در اختیار عده ای بود ، بی آنکه به اصل موضوع و داشته هایی که وارونه جلوه گر شد از این فرصت های پیش آمده استفاده ی بهینه ببرند. همانندآلونک هایی  که  در آلیان و میان رز برجسته سازی شدند،تا بنام نهضت جنگل و مشاهیر ، آن کنند که شرحش در همین تارنما به تفصیل آمده است.

ادامه مطلب

شعرهای قطعیت یافته

درباره طاهره صفار زاده

حامد صفایی تبار

اشاره :

همانگونه كه هفته ي گذشته شاهدش بوديم هريك ازرسانه ها

با فرمول هاي خاص خود از كنار شاعره نام آور معاصر زنده

ياد  طاهره صفار  زاده گذشته اند  و پيشامدي  كه  به  نام ـ نام

بلند  وي  بر سر زبان ها افتاد ، گر چه درد  ناك بود و دل هاي

عاشقان  شعر را  به درد آورد ـ تا جايي  كه بخش هايي  از آن

به نقل از  برادر عزيزش  و  ديگر مسئولين  محترم  در اختيار

20:30شبكه دو    توضيح داده شد كه بر مي گشت به شكستن

سنگ  قبر  آن  روان شاد ـ ما را بر آن داشت تا يكبار ديگر به

كار نامه ي درخشان وي نظري بيفكنيم  و ياد و  خاطره اش  را

گرامي بداريم :

«طاهره صفار زاده»از جمله شاعرانی است که دوره های متعدد شعری را تجربه کرده . شاید اگرنگاهی دقیق و موشکافانه به دوران شاعری او داشته باشیم نه تنها دوره های متعدد را در طول زمان ، بلکه در هر دهه نیز می توان شناسایی کرد. اما آنچه سبب شد «طاهره صفارزاده» به ویژه پس از انقلاب و همسویی شعرهای او با روحیه مذهبی مردم در آن دروه بود. از اینجا صفار زاده گرچه تفاوت های جزیی در شعرش به وجود آورد اما به تشخص شاعرانه رسیده بود و ویژگی هایی را با خود به همراه داشت که صرفاً مختص شعر او بود . در یک برداشت کلی می توان شعر صفارزاده را به سه دوره تقسیم کرد. سه دوره که اگرچه گاهی نزدیکی هایی با همدیگر دارند اما بنیاد و اساس تفاوت های چشمگیری بین آنها وجود دارد. حتی گاهی این تفاوت ها چنان بارز است که احساس می شود یا شاعر آنها با هم فرق می کرده و یا شاعر در هردوره دچار یک بازنگری و رفرم کلی در شعر خود شده .

ادامه مطلب

 

توضیح لازم :

مقاله یی که ملاحظه می شود از بحث های روز شعر اقوام ایرانی

می باشد  و در  بلبشوی  امروزی  شعر  کوتاه  و... که  در  گیلان

معضلی  شده است ، لازم  به  طرح  بود  و در تازه ترین شماره ی

 (40و41 پیاپی 53و54مرداد و شهریور 94)ماهنامه ی ره آورد

گیل به چاپ رسیده است و از نظر مبارک تان می گذرد:

 

«تكه آینه‌ای تا كنارت نمانده است / كه در

بازگشت / براي دختران ميهن ات ببري...»

(نزارقباني شاعر شهیر عرب)

 

 

                                             ساخت انديشي شعر اقوام! 


«جایی ندارم / در جیک جیک گنجشکان و / شتاب رود/ هرگز این تنهایی را پایانی نیست!» شعرمورد اشاره  البته ترجمه شده ی یک قطعه شعر محلی از وبلاگی انتخاب ، که به نام «هایکو» معرفی شده است و در کنارش کتابی به تازه گی از طرف نشر مروارید منتشر شده و در آن گزیده ی اشعار مفتون امینی را در برگفته است و در معرفی آن به قلم شاعر آمده است :« روزی در مجلس شاملو از ایشان سؤال شد آیا شما شعر پُست مدرنی گفته اید که جایی کسی خوانده و شنیده باشد؟ ایشان با کمی مکث گفتند : همین حالامی گویم:"لنگه کفش کهنه ی من/ زیر درخت بادمجان/ شیهه می کشد!"و این دو موضوع جرقه این نوشته را رقم زد که به ساخت اندیشی شعر اقوام ختم گردید.

به گمان نگارنده نوآوری‌ ادبيات اقوام از درون شکل می گیرد و فرایند نو آوری ها از مدار جغرافیا و منطقه خارج و با ظهور و بروز درکنار ادبیات معاصر و اقوام پیرامون آن معرفی می گردد و بر همین اساس پالايش نظریه‌های بروز، می‌تواند در خصوص هسته‌ی اصلي هويت و اصالت فرهنگ مؤثر افتد .چراکه شعر بیان احساسات است و شاعربا توجه به موقعیت و پیرامونی كه در آن زندگی می‌كند ، احساساتش را نسبت به فرهنگ و ادبیات بیان می‌کند.از طرفی شعر بومي نیز بیان‌گر همین مؤلفه است.

 

ادامه مطلب

دکتر صدرا روحانی ،

والا اندیشی در شعر گیلان

آنهایی که سرو کارشان با شعر است و از این دریچه به شعر معاصر نظر دارند محال است «دکتر صدرا روحانی» شاعر را نشناسند . بلند آوازه شاعری که نزدیک به چهار دهه است با حضور فعال خود حُرمت و زلالی شعر را پاس داشته است و همیشه ی ایام با فروتنی ای که با خود دارد نخواسته همگام با ژورنالیست ها قدم بردارد و خود را در لابلای صفحات جراید بنمایاند. به همین خاطر است که نگاه همیشه تازه اش آن طراوت خاص خود را دارد. این امر در دفترهای شعری که منتشر کرده است به خوبی قابل لمس است . البته از این شاعر نام آور گیلانی در آینده فراوان خواهیم گفت و نوشت . تنها به این بسنده می کنیم ، شعری که در زیر خواهد آمد ، یکی از کارهای مانا و درخشان وی در اواخر دهه چهل می باشد که بنام «سَل تی تی» معروف است .شعری که بارها در رادیوی گیلان در همان زمان پخش شد و در اوایل انقلاب نیز به معروفیت بیشتری می رسد. این شما و این نیزبخشی از شعر بلند «سَل تی تی» شاعر:

سَل تی تی


سل تی تی !

هَمَشه عروس!     هَمَشه عروس!

چندی مورداو میون ساکیت و آروم نیشینی!

چقدَ فیکرکونی! فیکرکونی!

چقدَ لک لکونَ پر کشِنَ نیاکونی!

چقدَ مرعابِنَ داد تو گوش دِنی!

چقدَ لَلَه جارون رقص گودن دوس دَ،نی!

چره تنها نیشینی؟...

 

 

ادامه مطلب