دهه شصت تیم فوتبال همای تهران با نام حمید علیدوستی عجین شده بود.بازیکنی که با نفوذهای خطرناکش شیرازه ی بهترین خط دفاع هر تیمی را فرو می ریخت چه آنکه در تیم ملی نیز گل های بیاد ماندنی اش هرگز از ذهن ها پاک نخواهند شد.تعصب جنگندگی و پهلوانی و قهرمانی اش شهره عام و خاص بود و با داشتن چنین روحیه ای ستودنی شاید اولین لژیونر ایرانی لقب گرفته باشد . دکتر محمد کياسالاردر خصوص حمید علیدوستی می گوید:
حميد عليدوستي فوتباليست محبوب کودکيهاي من است؛ ستارهاي که تيم «هما» را به خاطر او دوست داشتم، ستارهاي که براي درخشيدن نيازي به پوشيدن پيراهن قرمز و آبي نداشت، ستارهاي که اخطار نميگرفت، اخراج نميشد، مصاحبههاي آنچناني نميکرد و هيچ حاشيهاي نداشت اما ميدرخشيد و نميشد نديده گرفتش، ستارهاي که در آن روز و روزگاري که لژيونر شدن به معناي بازي در ليگهاي قطر و امارات بود، از ليگ ايران به بوندسليگاي آلمان رفت و بازيکن «بوخوم» شد، ستارهاي که نه آبي بود و نه قرمز اما همه فوتباليها دوستش داشتند…
ميگويد در سينماي ايران، فيلم مورد علاقهاش «درباره الي» است و من معناي اين «اليدوستي» را خوب ميفهمم. «الي» شخصيتي است که همه او را قضاوت ميکنند، در حالي که تنها چيزي که از او ميدانند، همين نام «الي» است و حتي نميدانند اين «الي» مخفف الهام است يا الناز يا چي...»
شعر فروغ فرخ زاد شعری است زنانه ، اما مخاطب او مرد است . فروغ بعد از رابعه و مهستی ، سومین زنی است که شعر را با جسارتی مثال زدنی به روح کلام یک زن نزدیککرده است .بیشترین شعرهای سه مجموعۀ دیوار و اسیر و عصیان از این دست است.این سه مجموعه ضمن اعتراض و عصیان او علیه مرد سالاری حاکم بیان مدافعه گونه ای است از حق انسانی زنان که در سراسر تاریخ مذکر ما از آنان دریغ شده است .
و فروغ بلند ترین صدای زن، در این تاریخ سراسر گریه آلود است .او از طریق این عصیان و اعتراض ، مظلومیت شگفت زن ایرانی را بازگو می کند و بر آن می شورد . شورشی که کلام او خود را در اسارتی می بیند که بر او تحمیل شده است ، بنابرین می خواهد که دیوار قفس را حتی با استفاده از یک لحظه غفلت زندانیان بشکند و شاهد رهایی را در کنار بگیرد.
دو دهه ی پیش ، زمانی که برنامه ی تالشی «کَوَه هَه ژن» رادیوی گیلان پخش می شد ، سرو صدای بسیاری راه انداخت ـ که بعد سال ها تالش دارای حداقل برنامه ای شد.اگرچه عامیانه بود و تا قوام آمدن آن ، زمان بسیاری طلب می کرد و متأسفانه پایدار نماند . نکته ی حایز اهمیت آن اجرای خوب خانم عزیزی و ناصر حامدی بود که موجب جذب مخاطب بیشماری شد .
خاطره ای که برایم از این برنامه باقی مانده این است که خبر نگاری به روستای اولم عزیمت می کند تا گزارشی در خصوص این برنامه ی فرهنگی تهیه کند.در این رهگذار وقتی گزارشگر از یکی می پرسد چه پیام ، خواسته و پیشنهادی برای برنامه ی «کوه هَه ژن » داری ؟ گفت:«امه کَووئه هه ژه نه برنامه کو اینظار دارم امه را برق و گاز و آب بوئره و...»؟!
خارج از لطایف الحیل این گزارش باید گفت ، برای هر طرحی باید زیر ساخت های آن را به درستی اجرا نمود.وقتی یک روستایی علیرغم اینکه برنامه راگوش می کرده ولی هنوزاز ماهیت آن بی اطلاع بود که نیاز است و خواهد بود ، در این زمینه ـ خصوصن فرهنگی ، هنری و ادبی ، فرهنگ سازی شود تا بتوان فرهنگ غنی ای برای قوم خود بجای بگذاریم .
تا اینجای کار را داشته باشید و فلاش بگی بزنیم به برنامه رادیویی «سیری در تالش»که زمان قبل از انقلاب در رادیوی گیلان اجرا می شد و بعدها در جراید محلی و کتاب ها و خاطرات برخی از اشخاصی که در این زمینه کار کرده بودند خواندیم که برنامه در گستره بین المللی هم بود و حتا تالشان آنسوی مرز نیز از آن بهره می بردند . که همان برنامه نیز دارای چالش های خاص همان زمان خود را داشته است .
یاد آوری این نکته به این دلیل است که اگر برنامه ای برای تالش درنظر گرفته شده است باید در مکانیسمی به اجرا در آید که در وهله ی اول برای خود تالش بکار آید و آنهایی که بخش اجرایی آنرا بر عهده می گیرند تمام جوانب را در نظر بگیرند و از توانمندی های خاصی برخورددار باشند و تضادها آراء و اندیشه ها را بتوانند در خود هضم نمایند نه اینکه دربرنامه «سیری درتالش» از امثال ...ها استفاده بهینه کرده باشیم و بعد از سه چهار دهه وقتی می خواهیم جشن نکو داشتی بر گزار نماییم او را از قلم بیاندازیم .
سخن گفتن در این وادی بسیار است .اما آنچه که باعث شد این چند سطر را قلمی نماییم بر می گردد به گزارشی که برخی سایت ها و خبرگزاری ها و بطور کلی در فضای مجازی پراکنده شده است مبنی بر اینکه« روز پنجشنبه 23 دی ماه مدیر کل محترم صدا و سیمای گیلان با عزیمت به شهر ماسال و حضور یافتن در جلسه ای با مشارکت شهردار و شورای اسلامی شهر ماسال ، تفاهم نامه ای را امضاء کردند که به موجب آن ، شهرک و دهکده صدا وسیما در بام سبز ماسال تأسیس می شود و نمایندگی صدا و سیما در آن دهکده مستقر می گردد تا تولید برنامه نیم ساعت[!!] تالشی در هفته را به دست بگیرد».
مبارک است و حضورمدیر کل محترم جناب مهندس ظهیری را به فال نیک می گیریم .ان شاء الله آنگونه که در خبرها آمده است تالشان بتوانند پتانسیل بالقوه ی خود را به بالفعل تبدیل نمایند .این آرزو بر آورده نمی شود مگر با همت عزیزانی که می خواهند سکان این برنامه را در دست بگیرند تا بتوانند آن را به ساحل موفقیت برسانند.بدور از هر گونه رابطه بازی و... تنها برای معرفی تالش تلاش نمایند تا این قوم آنگونه که هست در این برنامه ی نیم ساعته(!) به دیگر اقوام شناسانده شود .چرا که امروز جهان دهکده ای بیش نیست و شبکه ی باران را اکنون در خارج از کشور نیز می توان به تماشا نشست.
سوالی که در این قضیه در اذهان متبادر می شود مبنی بر آیا با نیم ساعت برنامه می توان کل تالش را پوشش داد؟ در این برنامه ی نیم ساعته چه چیزی را می توان معرفی نمود؟با وجود اینکه قوم تالش بعد از قوم گیلک دومین قوم پرجمیعت گیلان در کنار اقوامی چون آذری ها ، کُردها ، لُرها و... است .
اما جای خوشحالی آن باقی ست که مدیر کل محترم صدا و سیمای گیلان به ماسال عزیمت نموده که جای تحسین دارد و به ندرت پیش آمده چنین حرکتی دیده باشیم.باید امیدوارشویمو بر همه ی عزیزان فرهنگی واجب است دست در دست هم دهند برای شکوفایی قوم نجیب تالش و برای پربار کردن این برنامه تلاش مضاعف نمایند.