اشاره:

شعر زیر اولن در سالروز زلزله ی رودبار است. دومن اگر از منظر زیبایی شناسی به آن نگریسته شود قابل تحسین است . به این دلیل این شعر را از علی عبدلی آورده ام که خیلی ها بنده را متهم به کج اندیشی می نمایند ولی می خواهم به همه ثابت کنم بنده هرچیز زیبا را زیباتر می بینم .حالا هر کسی هر گونه می اندیشد به خودشان مربوط است .نقد همیشگی بنده به عبدلی در همان مجاری است که بارها نوشته ام.اما از کنار این شعر اگر بی تفاوت بگذرم مطمئنن توهین به حرمت شعر است .حال شخصیت علی عبدلی با تمام حُب و بغض اش جای خود دارد.  از طرفی این به معنای صلح و آشتی نیست .من نگاهم به عبدلی همان است که داشته ، دارم و خواهم داشت .با هم می خوانیم ژولیده و مبهوت...

سماع سوگ

در سوگ زلزله زدگان رودبارو زنجان 31 خرداد 1369

علی عبدلی

ژوليده و مبهوت

ريشه رها

       دربستر زخمى جارى

رج بسته‏اند

درختان زيتون

به انتظار تلنگرى

تا از چشمان هریک شان

             سپيد رودى

                  جارى شود

وسپيد رود

باشكوفه‏هاى ناربنان

                    سودا زده است

                                   آبی‌هایش را

مى‏آيد

آسيمه ونالان

مثل رخشی بى سوار

اينك

شيدايان به هم رسيده‏اند

وسماع سوگشان را و

                        ندبه‌های شان را

صخره‏هاى رودباران

دامن خونين  در کشیده‌اند

بادهاى شرزه منجيل را بگو

سنج پر غريو خويش را

سنگين‏تر

        بكوبند .

1 تیرماه 1369

 

بادبادک باز افغان و ماتریالیسم فرهنگی ریموند ویلیامز

نعمت‌الله فاضلی

ماروین هریس در انسان شناسی و ریموند ویلیامز در مطالعات فرهنگی با طرح نظریه ماتریالیسم فرهنگی شناخته شده اند. در عین حال ماتریالیسم واژه ای است که به اندازه مارکسیسم شهرت دارد. ولی تفاوت های بنیادینی بین ماتریالیسم فرهنگی و ماتریالیسم مارکسیستی وجود دارد. شرح چیستی این نظریه و نقدهای آن را من در کتاب آشنایی با مطالعات فرهنگی داده ام. اما سایت آتی بان مقاله بسیار ارزشمندی از جواد اسحاقیان در زمینه نقد رمان بادبادک باز که در ماه های اخیر رمان پرفروش انگلیسی بوده است، منتشر کرده است. این نقد نمونه ای است از کاربرد یک نظریه مطالعات فرهنگی در فهم متن ادبی.

مطابق نوشته‌ی یان مارکـــوکس ( Jon Marcoux ) در مقاله ی معروف Cultural Materialism ـ که کالج انسان شناسی هنرها و علوم دانشگاه " آلاباما " آن را منتشر کرده ـ این اصطلاح در 1968 به نام ماروین هریس در کتاب اصولی‌اش با عنوان پیدایی نظریه‌ی انسان شناختی ( The Rise of Anthropoligical Theory ) سکه خورده است . اثر ریموند ویلیامز را با عنوان مارکسیسم و ادبیات ـ که به مناسبتی به طرح ماتریالیسم فرهنگی پرداخته و بیش‌تر به آن ارجاع می شود ـ در 1977 دانشگاه آکسفورد منتشر ساخته و کتاب دیگر ماروین هریس با عنوان ماتریالیسم فرهنگی : مبارزه برای دانش فرهنگ در 1979در نیویورک منتشر شده است که گاه ما به آن استناد کرده ایم .

اصطلاح ماتریالیسم فرهنگی به گونه ای اجتناب ناپذیر ، اصطلاح مشابهش " ماتریالیسم مارکسیسم " را به ذهن می‌آورد. میان این دو نگره البته گونه‌ای همانندی هست : هر دو نگره مسائل اجتماعی را در بستر تاریخی و پیوند پویای زیر بنا و رو بنای اجتماعی مورد بررسی قرار می دهند اما میان این دو نگرش تفاوت هایی بنیادین نیز هست : ماتریالیست های فرهنگی به پدیده هایی چون حکومت ، مذهب ، قانون و فرهنگ به عنوان ساخت‌هایی می‌نگرند که برای افزایش توانایی‌های تولید و بازتولید جامعه مفیدند؛ برای مثال فلزکاری ( زیربنا ) در جوامع به این دلیل پدید آمد که باعث تولید غذا و تجارت بشود. فلزکاری به نوبه‌ی خود به ایجاد تغییراتی در تجارت و سازمان دهی سیاسی ( ساختار ) و افزون بر آن به تغییر ایده‌ئولوژی ( روبنا ) می‌انجامد . ماتریالیسم فرهنگی برخلاف مارکسیسم به تئوری طبقات نمی‌پردازد و در برابر ، به این مسئله‌ی مهم می‌پردازد که روابط قدرت نابرابر ، باعث نوآوری‌ها و تغییراتی می‌شود که هم به سود طبقات بالاتر و هم به نفع طبقات پایین‌تر است ؛ در حالی که مارکسیسم همه‌ی تغییرات فرهنگی را تنها به سود طبقات حاکم می داند (1) .

 

ادامه مطلب

تات یا تالش ، مسئله این است؟!

 

بخش دوم و پایانی

اما بر گردیم به « نشست هم اندیشی پژوهشگران زبان و ادبیات تات و تالش»که در اول اردیبهشت سال جاری « در پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان تشکیل شد» و بحث بر روی «الفبای تالشی ـ تاتی»که آقای عبدلی مدعی اختراع!!! آن هستند ادامه یافته است .که در گزارشی آمده است:« درتاریخ اول اردیبهشت ۹۶ یک نشست هم اندیشی در باره الفبای تالشی – تاتی در پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان تشکیل شد . در این نشست گروهی از پژوهشگران زبان و ادبیات تالش و تات حضور داشتند و هریک از حاضران دیدگاه خودرا در مورد ضرورت وجود رسم الخطی برپایه الفبای فارسی برای زبان تالشی و تاتی ، بیان کردند . گفتگو و تبادل نظر در این مورد به مدت ۳ ساعت و نیم طول کشید. با اینکه این گفتگو بسیار سودمند بود ، ولی منجر به  حصول نتیجه و صدور مصوبه ای نشد[!] از این رو مقرر گردید موضوح در جلسه یا جلسات بعدی پی گرفته شود .

به نظر برخی از شرکت کنندگان در این نشست ، علت طولانی و دنباله دار شدن آن،  طرح مسایل خارج از دستور مشخص نشست و نادیده گرفتن پیشینه موضوع مورد گفتگو  و دوباره پیمودن یک راه طی شده بود. ریاست نشست هم اندیشی در باره الفبای تالشی در پژوهشکده گیلان شناسی، برعهده دکتر رضایتی کیشه خاله بود . ایشان در آغاز نشست اظهار امیدواری کردند که گفتگو در باره موضوع الفبای تالشی – تاتی در همان یک نشست به پایان برسد و نتیجه حاصله به عنوان یک مصوبه برای استفاده عموم پیشنهاد شود . اما این انتظار محقق نشد. در حالی که اگر پیشینه موضوع گفتگو لحاظ می شد و مباحث نشست بر الفبای تالشی – تاتی موجود و رفع نقایص احتمالی آن الفبا متمرکزمی شد، حصول نتیجه می توانست محقق گردد. ولی به دلیلی نامشخص ، زحمات به حاصل نشسته پیشین و تجربیات به دست آمده در این زمینه ، مورد عنایت قرار نگرفت و گفتگو از نقطه صفر آغازگردید .

ادامه مطلب

تات یا تالش ، مسئله این است؟!

  اشاره :

تصمیم بر آن بود در خصوص دو گفتگوی دکتر محترم رضایتی و علی عبدلی با یکی از جراید محلی تالش وجیزه ای بنویسم و این دو را باهم تطبیق دهم.چرا که در گفتگوی عبدلی ناگفته های زیادی نهفته بود و می شد از آن برخی از مسایل فرهنگی تالش را  رمز گشایی کرد و مقدمات کار نیز فراهم شد و بخش اول آن تدوین گردید که متعاقب شد با « نشست هم اندیشی پژوهشگران زبان و ادبیات تات و تالش» در دانشکده ی ادبیات گیلان به مدیریت استاد ارجمند جناب رضایتی که با سعه صدر از این قضیه استقبال نمودند. به انتظار نشستیم تا بالاخره این کار سرانجام بگیرد. چرا که در نشست اول این قضیه «محقق»!! نشد. تا چهارم خرداد گویا «بسته های پیشنهادی... تصویب شد»! لذا بر اساس داشته های پیش رو از گفتگوها شروع و به نشست هم اندیشی ختم شد.  قبل از اینکه وارد این مقوله شوم با خبر شدیم که جناب دکتر رضایتی در همین گیر و دار از دکتری به درجه ی پرفسوری ارتقاء یافته اند .ضمن ابراز خوشحالی و تبریکات لازم به این استاد ارجمند تالش زبان  که مایه ی مباهات تالشان خواهد بود برایش آرزوی موفقیت و پیروزی را نیز داشته باشیم.

***

بخش اول:

سال 96 سال خوبی برای آشتی ملی اهالی قلم تالشان بود که باعث دلگرمی شد و بیانات دکتر رضایتی نیز مزید امتنان گردید و در پایان گفتگویش نیز به صراحت گفته اند که : «اختلاف نظر بین اصحاب قلم ، نه تنها امری طبیعی ، که پسندیده است ... اما دلخوری های اصحاب قلم قابل تدبیر و حتی پیشگیری است و برخی از اختلافات نیز همچنین ، ولی آه از خصومت های جبلی ناشی از عقده های روانی و کمبودهای درونی ، که با پا در میانی بزرگان هم ظاهراً درمان پذیر نیست و به بهانه ای عود می کند. البته نومید نیستم شاید با شناسایی دقیق منشأ بیماری و درمان طولانی ، شفا حاصل شود. اما اصحاب جراید بجای تیز کردن  آتش این عداوت ها،می توانند کمک زیادی در کنترل آن داشته باشند .و آن اینکه صفحات نشریات خود را به هر دلیلی جولانگاه تاخت و تاز نفثات مصدور این بیماران صعب العلاج قرار ندهند تا جامعۀ فرهنگی تالش سالم بماند و ملتهب نشود.»

 

ادامه مطلب

خطا در ترجمه و بدفهمی در ترجمان

محمد قائد

با نگاهی به شرایط کلی نگارش و ویرایش در ایران، محصولات عرضه شده در بازار ترجمه می‌توانست بسیار بدتر باشد. به اینها بیفزاییم سطح آموزش انشای فارسی در مدرسه و زبان خارجی در دانشگاه را.تقریباً تمام ایرادهای فت‌وفراوانی که اهل ترجمه از دههٔ‌ ۴۰ به کار همدیگر ‌‌گرفته‌اند وارد بوده است و مترجم مورد انتقاد ندرتاً ‌توانسته یک یا چند مورد را با برهان رد کند.البته منتقد بسیار دقیق متمایز از مترجم بسیار سهل‌انگار است اما مشکل بتوان اهل ترجمه را به دو دستهٔ مته‌به‌خشخاش‌گذار و وارد، و سربه‌هوا و نابلد تقسیم کرد. اگر چنین می‌بود قاعدتاً باید دستهٔ اول جای دستهٔ دوم را می‌گرفت و ناشران و خوانندگان به آنها متمایل می‌شدند. اگر پس از نیم قرن نقدهای گاه بنیان‌کن، همچنان به صدها جمله و کلمه و عبارت در آثار ترجمه‌شده ایراد وارد است پس باید دنبال عواملی در سیستم گشت. ذکاوت و فراست البته لازم است اما اگر کافی می‌بود خود منتقدان باید مترجمانی چیره‌دست می‌شدند و مترجمان مورد انتقاد پی کارهای دیگر می‌رفتند.

ترجمه به کنار، آیا نوشتن متن فارسی در مدارس ما یاد می‌دهند؟ چند درصد از پایان‌نامه‌های دانشگاهی با نثر محکم و گیرا نوشته شده؟ چه تعداد از مطالبی که درس‌خوانده‌های همین دانشگاهها در مطبوعات منتشر می‌کنند ملال‌آور و کلیشه‌ای و رسیدن از بدیهیات به بدیهیات نیست؟ ویراستاران چند روزنامه و مجلهٔ ما چیزی به نام پاراگراف به رسمیت می‌شناسند؟

ادامه مطلب

ترانه تاریک
تحلیل ساختاری شعری از احمد شاملو

محمدحسین بهرامیان

 

ترانه تاریک

بر زمینه سربی صبح

 سوار

           خاموش ایستاده است

 و یال بلند اسبش در باد

                 پریشان می شود

خدایا خدایا

سواران نباید ایستاده باشند

هنگامی كه                              

           حادثه اخطار می شود. 

 ***

كنار پرچین سوخته

 دختر

           خاموش ایستاده است

 و دامن نازكش در باد

                    تكان می خورد

خدایا خدایا

دختران نباید خاموش بمانند!

هنگامی که مردان

          - نومید و خسته -

                         پیر می شوند !

ادامه مطلب