عصاره و برترین های چندشعر از :

احمد شاملو

 

و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
روزگار غریبی است نازنین...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد...

ادامه مطلب

آوای املش تا مرز پختگی ست ،اما حکایت همچنان باقی ست!

شانزدهمین شماره آوای املش در حالی منتشر شد که از دو شماره ی قبلی اش بی اطلاع ام .جای خوشحالی ست که دکتر صادق محبوبی دارد فصل ها را هجی می کند بی آنکه فصلی را در میان فصول جا بگذارد.همکاران  این شماره از نشریه دکتر محبوبی ، عبدالرحمان عمادی ، شمسی پور خشتاونی ، عباس لایق ،، منصور خادم الشریعه سامانی ، کریم کوچکی ، اصغر امیرزاده ،محمد تقی رفیعی اُمام ،  فاطمه ملک زاده، دکتر آیت مظفری ، حسن نصری رودسری و... جای بس امیدواری ست که در شماره های بعدی بر این اساتید افزوده گردد.این شماره حرف هایی برای گفتن دارد .اولن که اساتید را دارد کم کم در حلقه خود جمع می کند. دومن ریزه کاری های نشریه که قبلن باعث رکود بود جای شان را باز یافته اند و دارد شماره به شماره پر رونق تر می شود.در کنار حُسن هایی که در خود دارد و به تفسیر آورده می شود معایبی همچنان دامنگیر نشریه هست .که قبلن بزرگان فرهنگ و ادب به مدیر محترم مسئول یادآوری کرده اند .البته دکتر محبوبی عزیز، عاشق است .عاشق خدمت به فرهنگ و ادب بومی ، خاصه گیلان .اما این عشق و عاشق بودن باید مصداق پیدا کند و اگر نشریه برای خودش قواعدی دارد باید به آن پایبند بود و با عشق و عاشقی خلط پیدا نکند .در شماره ی حاضر چیدمان صفحات از نظر ملاک شخصیت پردازی بسیار بجا کار شده است .همانطور که می دانیم در نشریات صفحات اول برای خودش وجاهتی خاص دارند که چه اشخاصی در این صفحات جای بگیرند و در این شماره به نیکی انجام پذیرفته است و اساتید شناخته شده در این صفحات مشخص شده اند که اولین حُسن شماره ی شانزده ی آوای املش می باشد.حُسن دوم نشریه پرداختن به خارج از حومه املش می باشد که در این شماره مقاله استاد نازنین ام خادم الشریعه سامانی خود گویای این مدعاست .دکتر صادقی باید از مدار املش و حتا گیلان خارج شود همانند نشریه گیله وا. (البته گیله وا تا شماره صد در اوج بود و بعد از آن ریزش داشته است) و برای تطبیق فرهنگ های دیگر در فرهنگ املش سود بجوید. گویا یکی از دغدغه آقای محمد تقی رفیعی اُمام هم شده و به زیبایی هم آورده است: « گرچه نامش "آوای ِ" و خاستگاهش "املش" است ، قرار نیست که محتوایش هم صرفاً در باره پیشنه تاریخی و باستانی و مسایل فرهنگی و اجتماعی و ادبی و هنری"املش" باشد هرچند این مسایل در دستور کار مجله است و اولویت و ضرورت هم دارد، اما همۀ آن نیست ...»

ادامه مطلب

ماکسیم گورکی، نویسنده انقلابیِ شوروی

 محمودرضا حائری

Description: ماکسیم گورکی: زندگی و مرگ یک نویسنده انقلابی

ماکسیم گورکی، این شمایل نویسندگان انقلابی دوران شوروی، کسی که در طی زندگی و مرگش مورد تحسین مقامات شوروی بود. در طول حیات ادبی اش تنها یک اثر انقلابی نوشت: «مادر»

استالین مرگ گورکی را به گردن تروتسکیست ها انداخت اما با انتشار اسناد محرمانه پس از فروپاشی شوروی مشخص شد این نویسنده ظاهراً محبوب میان رهبران کمونیست، نویسنده ای سر به زیر و گوش به فرمان رهبران انقلابی نبوده چنان که لنین او را به تبعیدی طولانی به ایتالیا فرستاد و پس از آن جانشینش استالین زمینه های مرگ مشکوک او را فراهم کرد. به نظر می رسد علت این بود که گورکی تا آن جا که می توانست از توطئه علیه نویسندگان ناراضی جلوگیری می کرد. و از انتقاد نسبت به سیاست های رسمی حکومت ابایی نداشت.. و همین نکات برای خاموش کردن پدر رئالیسم سوسیالیستی کفایت می کرد...

ادامه مطلب

سید رضا حسینی بدلِ «دکتر رمضانی از دانشگاه تهران»!

بحث الفبای تالشی و تاتی ، امروزه در تالش و حتا سطح گیلان نقل محافل است .تا جایی که دارد به نکات و نقاط باریک کشیده می شود . اخیرن هم علی عبدلی از تالش جدا به تات ها پیوسته وبا خط دهی و ریل گذاری تئوریک ، دسته و گروه بندی ایجاد نموده است. که اشتباه فاحش وی همین چسباندن تات به تالش بود که اگر در همان وهله ی اول برای تات این الفبا را در تدوین می کرد سنگین تر بود. بنده نیز در هفته های قبل دیدگاه خود را نسبت به آن تحت نام «تات یا تالش مسئله این است»ارایه دادم و با خود قرار گذاشته بودم تا نسبت به آن دیگر واکنشی نشان ندهم تا یکسال بعد، آزمون خطایش آشکار شود.اما قضیه به گونه ی دیگری رقم خورد و من به این فکر که هنوز «اختراع» آقای عبدلی مسندالرأس نشست دانشگاه گیلان است . از استاد ارجمندم دکتر رضایتی نیز در پیش خود گله گذار بودم که چگونه با چه ادله ای چنین پروژه ای را پذیرفته اند؟! ولی متأسفانه و یا به نوعی خوشبختانه گزینه پیشنهادی آقای عبدلی با اقبال حاضرین نشست (چه دوستان گرمابه گلستانی وی وچه دیگران) قرار نگرفته است . این بود که در دیدگاه خود تجدید نظر نموده و منتظر حوادث آینده ماندم.این اختلافات سلیقه بالاخره از طرف عبدلی در کانال تلگرامی وی نشت پیدا کرد وهم چنان بر گذاره ی خود پای می فشارد  و اکنون در خلخالات دارد یارگیری می کند؟!و اگر این یارگیری و گروکشی ادامه داشته باشد باید منتظر حوادث دیگر باشیم .

ادامه مطلب

«همواج»، یک اثر پژوهشی برای خروج از آشفته نویسی در زبان تالشی و تاتی است

اشاره :

باز قرار مان بیقرار شد.همانگونه که هفته قبل به اطلاع خوانندگان فهیم مان رساندیم قرار بود یادداشت ما را به نمایش بگذاریم .ولی متأسفانه فضای «نخستین الفبا» و «همواج» طوفانی شد. بر اساس همین ملاحظات بعد از نقد دکتر رضایتی مناسب دیدیم گفتگوی آقای دکتربختیاری را که بی مناسب در این خصوص نبود در اختیار عزیزان بازدید کننده قرار دهیم و بعد یادداشت مان را  ارایه دهیم .امیدوارم دیگر بی قراری نکینم :

«همواج» را به خوانندگان ما بیشتر معرفی کنید. آیا این، نخستین الفبا و دستور خط تالشی و تاتی است؟

از نظر استادان و هموندان ارجمندی که پس از دو ماه کار فشرده و بی‌وقفه برای به سامان کردن الفبا و دستور خط تالشی و تاتی از هیچ کوششی فروگذاری نکردند، «همواج» الفبای تازه‌ای نیست. درواقع همان الفبای رسمی و ملی ماست که با برخی تغییرات برای نگارش گویش‌های سه‌گانة تالشی و گویش تاتی شاهرود خلخال متناسب شده است.جا دارد اشاره شود که در ایران، از قرن‌های هفتم و هشتم هجری تا به امروز، خط و الفبایی که برای نگارش سروده‌ها و نوشته‌های تالشی و تاتی به کار گرفته شده، همین الفبای رسمی مملکت ماست که آن را با نام الفبای عربی‌- فارسی می‌شناسیم. بنابراین ادعای الفبای جدید یا کشف و ارائة نخستین الفبا اساساً موضوعیتی ندارد. بنابراین، «همواج» الفبایی است برآمده از دل الفبای ملی که از این لحاظ، نه همواج و نه هیچ یک از شیوه‌هایی که اکنون تات‌ها و تالش‌های ایران از آنها استفاده می‌کنند، نمی‌توانند با صفت «نخستین» همراه باشند؛ چرا که اولاً تقریباً به تعداد افرادی که تاکنون به تالشی و تاتی مطلب نوشته‌اند، می‌تواند شیوة نگارش وجود داشته باشد؛ ثانیاً تالشی و تاتی‌نویسی با توجه به اسناد موجود، دست‌کم از قرن‌های هفتم و هشتم وجود داشته و پدیدة تازه‌ای نیست.با وجود این، تغییراتی که در شیوه‌های مختلف تالشی‌نویسی روزگار ما در مقایسه با الفبای ملی می‌بینیم، غالباً به شکلی نیست که در همواج مشاهده می‌شود. همواج برآیند و نتیجة یک تلاش فکری- علمی جمعی است؛ چیزی که پیش از این هرگز سابقه نداشته و از این لحاظ یک اتفاق تازه است. وانگهی، «دستور خط تالشی و تاتی» همواج، یک پدیدة نو است که تجربة آغازینش را باید در سال ۱۳۹۵ پی گرفت؛ زمانی که گروه تلگرامی «تالشی بینویسم و تالشی بوخونم» (تالشی بنویسیم و تالشی بخوانیم) ایجاد گردید. آن زمان به قصد کمک به همراهان، نکاتی تحت نام «تالشی چنته بینویسم» (تالشی را چگونه بنویسیم) ارائه گردید که درواقع می‌توان آن را آغار حرکت دستور خط همواج به حساب آورد.ناگفته نماند که نوشتن با الفبای همواج و دستور خط آن، در میان تالش‌ها و تات‌های شاهرود خلخال حدودا سه دهه سابقه دارد و اتفاق جدید و بی‌پشتوانه‌ای نیست. گردهمایی و هم‌اندیشی اخیر تحت نام «همواج» درواقع به جریان اصلی و غالب تالشی و تاتی‌نویسی در طول سه دهه گذشته سامان بخشیده و آن را از فیلتر مباحثه‌ها و مداقه‌های علمی عبور داده است تا هم به وحدت رویه در نوشتن تالشی-تاتی بینجامد، و هم مبتنی بر اصول و قواعد درست نگارش باشد.

 

ادامه مطلب

«همواج» الفبا و دستور خط تالشی و تاتی

دکتر محرم رضایتی کیشه‌خاله

استاد دانشگاه گیلان و سرپرست گروه «همواج»

اشاره :

جای بسی خرسندی ست که جمع پرشورو و شوق تالشان را در دل دانشگاه گیلان می بینم .واقعن خستگی دو دهه از تن آدمی خسته چون حقیر روبیده می شود.خوشحال تر آنکه سرور ارجمندم جناب پرفسور رضایتی آستین همت بالا زده اند و جوانان دیروز و میانسالان امروز را در کنار خویش جمع نموده تا پتانسیل بالقوه شان به بالفعل برسد.آرزوی بنده و خشتاونی نیز همین بوده وهست و خواهد بود که بنابر ضرب المثل معروف « کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» این به معنای طرد عبدلی و امثالهم نیست آنها هم برای تالش زحمت کشیده اند اما آقای عبدلی باید امروز در دیدگاهش تجدید نظر کنند. دوست دارم همه در کنار هم باشند همانند قوم نجیب کُرد که امروز در اروپا شب شعرهای شان می درخشد تالش نیز همانند آنها حرفی برای گفتن داشته باشد. امروز نقد زیبای جناب رضایتی را در اختیار خوانندگان فهیم مان قرار می دهیم و در چند روز آینده یادداشت حقیر تحت نام «سید رضا حسینی بدل دکتر رمضانی از دانشگاه تهران» در اختیارتان قرار خواهد گرفت و به تناوب از گفتگوی جناب دکتر بختیاری نیز استفاده خواهیم نمود.به امید سرافرازی تالش کهن بوم برمان.

روزگار تک‌صدایی‌ها، قهرمان‌سازی‌ها، پایه‌گذاری‌ها، و طرح نخستین و نخستین‌ها که به عصر اساطیر تعلق داشت، مدت‌هاست که از جامعه فرهنگی و مدنی تالش و تات رخت بربسته است

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا دکتر محرم رضایتی کیشه‌خاله استاد دانشگاه گیلان و سرپرست گروه «همواج» در پی انتشار یک یادداشت انتقادی در نقد «الفبا و دستور خط تالشی و تاتی؛ همواج » در دیارمیرزا با ارسال جوابیه ای نسبت به این موضوع واکنش نشان داد. دیارمیرزا ضمن انتشار این جوابیه حق پاسخگویی را برای آقای عبدلی و سایر افرادی که نام آنها در این متن آمده قائل است.

اما متن ارسالی سرپرست گروه «همواج» بدین شرح است:

پس از خبر انتشار فایل «الفبا و دستور خط تالشی و تاتی؛ همواج » در آن پایگاه، در مورخه ۲۷/۰۳/۹۶، نقدی ظاهراً با نام سیدرضا حسینی در تاریخ ۰۳/۰۴/۹۶ (اینجا)درباره «همواج» منتشر شده ­است. از آنجاکه این نوشته موجب التباس موضوع و تشویش اذهان عمومی شده، لازم است برای تنویر افکار عمومی، مطالبی به عنوان پاسخ از طرف گروه همواج به اطلاع عموم برسد.

ادامه مطلب

اشاره:

شعر زیر اولن در سالروز زلزله ی رودبار است. دومن اگر از منظر زیبایی شناسی به آن نگریسته شود قابل تحسین است . به این دلیل این شعر را از علی عبدلی آورده ام که خیلی ها بنده را متهم به کج اندیشی می نمایند ولی می خواهم به همه ثابت کنم بنده هرچیز زیبا را زیباتر می بینم .حالا هر کسی هر گونه می اندیشد به خودشان مربوط است .نقد همیشگی بنده به عبدلی در همان مجاری است که بارها نوشته ام.اما از کنار این شعر اگر بی تفاوت بگذرم مطمئنن توهین به حرمت شعر است .حال شخصیت علی عبدلی با تمام حُب و بغض اش جای خود دارد.  از طرفی این به معنای صلح و آشتی نیست .من نگاهم به عبدلی همان است که داشته ، دارم و خواهم داشت .با هم می خوانیم ژولیده و مبهوت...

سماع سوگ

در سوگ زلزله زدگان رودبارو زنجان 31 خرداد 1369

علی عبدلی

ژوليده و مبهوت

ريشه رها

       دربستر زخمى جارى

رج بسته‏اند

درختان زيتون

به انتظار تلنگرى

تا از چشمان هریک شان

             سپيد رودى

                  جارى شود

وسپيد رود

باشكوفه‏هاى ناربنان

                    سودا زده است

                                   آبی‌هایش را

مى‏آيد

آسيمه ونالان

مثل رخشی بى سوار

اينك

شيدايان به هم رسيده‏اند

وسماع سوگشان را و

                        ندبه‌های شان را

صخره‏هاى رودباران

دامن خونين  در کشیده‌اند

بادهاى شرزه منجيل را بگو

سنج پر غريو خويش را

سنگين‏تر

        بكوبند .

1 تیرماه 1369

 

بادبادک باز افغان و ماتریالیسم فرهنگی ریموند ویلیامز

نعمت‌الله فاضلی

ماروین هریس در انسان شناسی و ریموند ویلیامز در مطالعات فرهنگی با طرح نظریه ماتریالیسم فرهنگی شناخته شده اند. در عین حال ماتریالیسم واژه ای است که به اندازه مارکسیسم شهرت دارد. ولی تفاوت های بنیادینی بین ماتریالیسم فرهنگی و ماتریالیسم مارکسیستی وجود دارد. شرح چیستی این نظریه و نقدهای آن را من در کتاب آشنایی با مطالعات فرهنگی داده ام. اما سایت آتی بان مقاله بسیار ارزشمندی از جواد اسحاقیان در زمینه نقد رمان بادبادک باز که در ماه های اخیر رمان پرفروش انگلیسی بوده است، منتشر کرده است. این نقد نمونه ای است از کاربرد یک نظریه مطالعات فرهنگی در فهم متن ادبی.

مطابق نوشته‌ی یان مارکـــوکس ( Jon Marcoux ) در مقاله ی معروف Cultural Materialism ـ که کالج انسان شناسی هنرها و علوم دانشگاه " آلاباما " آن را منتشر کرده ـ این اصطلاح در 1968 به نام ماروین هریس در کتاب اصولی‌اش با عنوان پیدایی نظریه‌ی انسان شناختی ( The Rise of Anthropoligical Theory ) سکه خورده است . اثر ریموند ویلیامز را با عنوان مارکسیسم و ادبیات ـ که به مناسبتی به طرح ماتریالیسم فرهنگی پرداخته و بیش‌تر به آن ارجاع می شود ـ در 1977 دانشگاه آکسفورد منتشر ساخته و کتاب دیگر ماروین هریس با عنوان ماتریالیسم فرهنگی : مبارزه برای دانش فرهنگ در 1979در نیویورک منتشر شده است که گاه ما به آن استناد کرده ایم .

اصطلاح ماتریالیسم فرهنگی به گونه ای اجتناب ناپذیر ، اصطلاح مشابهش " ماتریالیسم مارکسیسم " را به ذهن می‌آورد. میان این دو نگره البته گونه‌ای همانندی هست : هر دو نگره مسائل اجتماعی را در بستر تاریخی و پیوند پویای زیر بنا و رو بنای اجتماعی مورد بررسی قرار می دهند اما میان این دو نگرش تفاوت هایی بنیادین نیز هست : ماتریالیست های فرهنگی به پدیده هایی چون حکومت ، مذهب ، قانون و فرهنگ به عنوان ساخت‌هایی می‌نگرند که برای افزایش توانایی‌های تولید و بازتولید جامعه مفیدند؛ برای مثال فلزکاری ( زیربنا ) در جوامع به این دلیل پدید آمد که باعث تولید غذا و تجارت بشود. فلزکاری به نوبه‌ی خود به ایجاد تغییراتی در تجارت و سازمان دهی سیاسی ( ساختار ) و افزون بر آن به تغییر ایده‌ئولوژی ( روبنا ) می‌انجامد . ماتریالیسم فرهنگی برخلاف مارکسیسم به تئوری طبقات نمی‌پردازد و در برابر ، به این مسئله‌ی مهم می‌پردازد که روابط قدرت نابرابر ، باعث نوآوری‌ها و تغییراتی می‌شود که هم به سود طبقات بالاتر و هم به نفع طبقات پایین‌تر است ؛ در حالی که مارکسیسم همه‌ی تغییرات فرهنگی را تنها به سود طبقات حاکم می داند (1) .

 

ادامه مطلب

تات یا تالش ، مسئله این است؟!

 

بخش دوم و پایانی

اما بر گردیم به « نشست هم اندیشی پژوهشگران زبان و ادبیات تات و تالش»که در اول اردیبهشت سال جاری « در پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان تشکیل شد» و بحث بر روی «الفبای تالشی ـ تاتی»که آقای عبدلی مدعی اختراع!!! آن هستند ادامه یافته است .که در گزارشی آمده است:« درتاریخ اول اردیبهشت ۹۶ یک نشست هم اندیشی در باره الفبای تالشی – تاتی در پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان تشکیل شد . در این نشست گروهی از پژوهشگران زبان و ادبیات تالش و تات حضور داشتند و هریک از حاضران دیدگاه خودرا در مورد ضرورت وجود رسم الخطی برپایه الفبای فارسی برای زبان تالشی و تاتی ، بیان کردند . گفتگو و تبادل نظر در این مورد به مدت ۳ ساعت و نیم طول کشید. با اینکه این گفتگو بسیار سودمند بود ، ولی منجر به  حصول نتیجه و صدور مصوبه ای نشد[!] از این رو مقرر گردید موضوح در جلسه یا جلسات بعدی پی گرفته شود .

به نظر برخی از شرکت کنندگان در این نشست ، علت طولانی و دنباله دار شدن آن،  طرح مسایل خارج از دستور مشخص نشست و نادیده گرفتن پیشینه موضوع مورد گفتگو  و دوباره پیمودن یک راه طی شده بود. ریاست نشست هم اندیشی در باره الفبای تالشی در پژوهشکده گیلان شناسی، برعهده دکتر رضایتی کیشه خاله بود . ایشان در آغاز نشست اظهار امیدواری کردند که گفتگو در باره موضوع الفبای تالشی – تاتی در همان یک نشست به پایان برسد و نتیجه حاصله به عنوان یک مصوبه برای استفاده عموم پیشنهاد شود . اما این انتظار محقق نشد. در حالی که اگر پیشینه موضوع گفتگو لحاظ می شد و مباحث نشست بر الفبای تالشی – تاتی موجود و رفع نقایص احتمالی آن الفبا متمرکزمی شد، حصول نتیجه می توانست محقق گردد. ولی به دلیلی نامشخص ، زحمات به حاصل نشسته پیشین و تجربیات به دست آمده در این زمینه ، مورد عنایت قرار نگرفت و گفتگو از نقطه صفر آغازگردید .

ادامه مطلب

تات یا تالش ، مسئله این است؟!

  اشاره :

تصمیم بر آن بود در خصوص دو گفتگوی دکتر محترم رضایتی و علی عبدلی با یکی از جراید محلی تالش وجیزه ای بنویسم و این دو را باهم تطبیق دهم.چرا که در گفتگوی عبدلی ناگفته های زیادی نهفته بود و می شد از آن برخی از مسایل فرهنگی تالش را  رمز گشایی کرد و مقدمات کار نیز فراهم شد و بخش اول آن تدوین گردید که متعاقب شد با « نشست هم اندیشی پژوهشگران زبان و ادبیات تات و تالش» در دانشکده ی ادبیات گیلان به مدیریت استاد ارجمند جناب رضایتی که با سعه صدر از این قضیه استقبال نمودند. به انتظار نشستیم تا بالاخره این کار سرانجام بگیرد. چرا که در نشست اول این قضیه «محقق»!! نشد. تا چهارم خرداد گویا «بسته های پیشنهادی... تصویب شد»! لذا بر اساس داشته های پیش رو از گفتگوها شروع و به نشست هم اندیشی ختم شد.  قبل از اینکه وارد این مقوله شوم با خبر شدیم که جناب دکتر رضایتی در همین گیر و دار از دکتری به درجه ی پرفسوری ارتقاء یافته اند .ضمن ابراز خوشحالی و تبریکات لازم به این استاد ارجمند تالش زبان  که مایه ی مباهات تالشان خواهد بود برایش آرزوی موفقیت و پیروزی را نیز داشته باشیم.

***

بخش اول:

سال 96 سال خوبی برای آشتی ملی اهالی قلم تالشان بود که باعث دلگرمی شد و بیانات دکتر رضایتی نیز مزید امتنان گردید و در پایان گفتگویش نیز به صراحت گفته اند که : «اختلاف نظر بین اصحاب قلم ، نه تنها امری طبیعی ، که پسندیده است ... اما دلخوری های اصحاب قلم قابل تدبیر و حتی پیشگیری است و برخی از اختلافات نیز همچنین ، ولی آه از خصومت های جبلی ناشی از عقده های روانی و کمبودهای درونی ، که با پا در میانی بزرگان هم ظاهراً درمان پذیر نیست و به بهانه ای عود می کند. البته نومید نیستم شاید با شناسایی دقیق منشأ بیماری و درمان طولانی ، شفا حاصل شود. اما اصحاب جراید بجای تیز کردن  آتش این عداوت ها،می توانند کمک زیادی در کنترل آن داشته باشند .و آن اینکه صفحات نشریات خود را به هر دلیلی جولانگاه تاخت و تاز نفثات مصدور این بیماران صعب العلاج قرار ندهند تا جامعۀ فرهنگی تالش سالم بماند و ملتهب نشود.»

 

ادامه مطلب

تعداد صفحات : 30