سایت «هاتف نیوز»به باور گیلان شناسان خبره و دلسوز و آگاه به کشور نازنین مان ایران و اهل سیاست و هنر ، یکی از پرمنبع ترین و شفاف ترین رسانه ای است که می توان گیلان را آینه وار در آن دید و از آن توشه ها برداشت تا جایی که از هر گوشه ای از ایران و جهان ، در آرشیو بجای مانده اش ، اطلاعات دست اولی در اختیار بازدیدکنندگان قرار می دهد.
آنچه می نویسیم شاید در باور کسی نگنجد . این یادداشت نه اغراق است و نه از این سایت بزرگ نمایی شده است ، بل حقیقت محضی ست که در داده های «هاتف نیوز» به وضوح می توان دید.
آنهایی که در باره ی گیلان استخوان خُرد کرده اند، برای شان تنها نام « گیل و تالش» معنی پیدا نمی کند بل اقوام گیلانی را باهم در کنار هم می بینند و خوشبختانه گردانندگان محترم «هاتف نیوز» گیلک اند و سال های سال تالش را در گیلان با قوم گیلک دیده اند ، برای شادی گیلان عزیز لبخند بر لب نشانده اند، برای عقب مانده گی اش گریسته اند در خصوص آن نوشته اند و یا نانوشته های شان بر حال داشته های شان افسوس خورده اند و دارند برای پیشرفت اقوام ایرانی تلاش می کنند و آن عده هم که در کنار سایت «هاتف نیوز»توشه بر می دارند این را می گویند و از دل هم می گویند و بی تعارف هم می گویند که:«گردانندگان هاتف نیوز از کارشناسان با تجربه یی هستند که سیاست را به خوبی می شناسند و با فرمول های روزش آشنایند و خود را به نوشته های چند جوان مبتدی که از آنها تعریف و تمجید نمایند وفق نمی دهند . به جهان معاصر می اندیشند . به جهان درندشتی که هم خوبی ها دارد و هم پلشتی ، بدی های غرب و شرق گونه اش را دور می ریزند و خوبی هایش را قالب می گیرند تا نسل امروزی با داشته های اقوام جهانی بیشتر آشنا و از آن بهره ببرند . ادبیات معاصر ایران را به درستی می شناسند و همچنین داشته های اقوام پیرامون شان را با آنچه دارند تجربه می کنند و یا کرده اند ، با دل پاک شان همان را دیده و بر قلم جاری می سازند .چیزی که در آرشیو بجای مانده ی «هاتف نیوز» می توان دید و باور کرد.»
به همین خاطر لازم دانستیم در کنار داشته های گیلان عزیزمان اشاره ای کوتاه به جوانان تالش داشته باشیم که اگر به دنبال سیاست و آن هم از جنس ابتدایی که در بولتن نامه ها و یا در... و «تالش بازی» که اندک اند و آن همشاید در تجربه از آن دور شده باشند و در رقابت با اندیشه های جورواجوری که سلایق در آن هیچ راه ندارد به تالش بنگرند. به تالشی که سلایق را بشناسند و به باور مندی داشته های امروز اقوام بر اساس واقعیت ها و نه رونویسی شده از کتاب های این و آن برسند که می رسند و در کنارشان دیگر اقوام را همانند آنهایی که تالش را می بینند و دیده اند و آنچه که برای شان قابل ارزش است بروز نمایند. حقیقتی که نمی توان انکارش کرد . پس اگر سایتی می زنیم آنچنان فشرده اش نکنیم تا به اندازه ی یک وبلاگ شخصی از کالاهای مان تبلیغ شود و یا گوش به زنگ بمانیم که شخصی در سال از آنسوی دنیا بیاید و... به باورمان که تالش با این کار زنده خواهد شد!...بگذریم !!! . بل به تالشی بیاندیشیم که دیگر اقوام سفره ی قلم مان را ببینند و بگویند که چگونه قلم مان را پر وسعت کرده ایم که می توان تالش را آنگونه که هست در آن دید.
آنهایی که با پژوهش تاریخی سرو کار دارند و مجلات پژوهشی مرکز رشت( البته نه همه ی جراید پژوهشی که هر از چند گاه با گفتگوهای مختلف با ملل اقوام جهانی ویژه ها در رشت منتشر کرده و می کنند ودر کنارآن تعصبی به کراوات واز این جنس چیزها ندارند!!! و بی رنگ و ایل و قبیله و طایفه و نژاد به داشته های گیلان می اندیشند و نه گویش خاص مرکز رشت) را مطالعه نموده باشند ، جزوه ی مرحوم سید صفا موسوی منتشر شده ی سال های دور(1358) به نام «تاریخ مکمل جنگل» شاید چندان برای شان نا آشنا نباشد.
پیر مردی که با همان بضاعت اندک قلم خود ، سال های متمادی در دفتر ازدواج اش در شهرک گوراب زرمیخ و در طول مدت عمر خود در روستاهای گیلک و تالش نشین به وصلت زوج های جوان می پرداخت و در کنار این وصلت ها و خطبه ی ازواج ، از فرصت به وجود آمده بهره ی لازم را می برد و با پدران و مادران و بابا بزرگان نو عروسان و دامادان به گفتگو می پرداخت و بخش دیگر را در قهوه خانه ها که بعدها به انتشارشان پرداخت.
نوشتاری که به جرأت می توان گفت هشتاد درصد تحقیقات آن وجاهت تاریخی ندارد،تنها برگرفته از گفتگوی مردم عوام که برای وی تعریف کرده اند که مثلن میرزا کوچک خان چشمانش «کاس» بود!! کربلایی نقره «شکه» ای که داشت یک طرف آن پاره بود . گفته اند کربلایی نقره «جلخته» نمی پوشید(با ظرافت)حسن خان آلیانی پدرمان برایش امان نامه گرفت . یک ماه تمام حسن خان در پشت بام خانه ی مان مخفی بود . از این نوع روایات در کنار نظمیاتی که اوایل جوانی و میانسالی از مسایل اجتماعی و نهضت سواد آموزی به اصطلاح به نام شعر در آخر جزوه آورده است تا همزمان با روایات ، نظمیات وی نیز در منطقه به بوته ی فراموشی سپرده نشود .
تا جایی که حتا خود پژوهشگران مرکز نشین گیلان که هر از چند گاه جزوه ی سید صفا را منبع قرار داده اند به این واقف اند که بخشی از داده های وی فاقد وجاهت تحقیقی ست.پرسش اینجاست؛ چرا این جزوه برای پژوهشگران مرکز نشین شهر رشت این همه با اهمیت است و از کنار آن با آب و تاب می گذرند و در عوض کتاب «نهضت جنگل و معین الرعایا»ی دکتر شاهپور آلیانی نوه ی دختری حسن خان به نظرشان آلبوم نامه ی شخصی و فاقد وجاهت تاریخی به شمار می آید؟!و رسمن نیز بارها و بارها در همان مجلات گیلان شناسی شان به آن اذعان کرده اند .
البته ما را با آنها کاری نیست و آزاداند. اما جوانان تالشی که می خواهند تحقیقات میدانی ازجنس نهضت جنگل داشته باشند ،می بایست حواس شان به این بوده باشد که اگر خدای ناکرده همان شیوه ی تحقیق شفاهی را که سید صفا موسوی سی چهل سال پیش از خود بجای گذاشته ، پی بگیرند که مثلن؛ بیاییم پیرمردهایی را که در آن خطه ساکن اند و به نقل و قول از آنها که حسن خان این بود ، ابراهیم خان آن و کربلایی نقره چنین نمود ، به همان راهی خواهیم رفت که خاطره نویسان رفتند و هنوزم که هنوز است نتوانسته ایم وجاهت تاریخی جنگل را که تالشان در آن نقش اساسی داشته اند به خود تاریخ بقبولانیم !
حیران خانم شاعره ی آذربایجانی همانند پروین اعتصامی در شعر زبان کشور همسایه ـ جمهوری آذربایجان نام والامقامی دارد . از تاریخ تولد و فوت وی خبری در دست نیست . همین که آورده اند«درزمان جنگ ایران و روس عاشق جوانی می شود و نامزد او برای دفاع از خاک میهن به جبهۀ نبرد با قوای متجاوز روس شتافت و...» گفته شده که «وی با همسرعباس میرزا نایب السلطنه و مهدعلیا(مادرناصرالدین شاه)مکاتباتی داشته است .نامه های منظوم او خطاب به آنان در دیوانش است » از این شاعرۀ نام آور آذری اشعار بیشماری برجای مانده است که یک نمونه از غزل آذری وی در زیر خواهد آمد:
در سالروز شهادت میرزا کوچک خان جنگلی نگاهی انداخته ایم به میراثش ؛ از قیام آزادی خواهانه او تا خانه ـ موزه اش در رشت.
چهارشنبه ی گذشته همراه با اربعین حسینی ، ایرانیان یاد و خاطره بزرگ مردی را گرامی داشتند که رهبر نهضتی به نام جنگل بود؛ نهضتی که با طبیعت و آزادگی گره خورد و میرزایش ، کوچک خان جنگلی ، بزرگمردی شد که تاریخ ایران به آن افتخار کرد. آزادیخواهی که در مبارزه با بیگانگان و مزدوران داخلی ، آزادی و استقلال را برای میهن خود می خواست . درختان گیلان که به سرخی آذر می نشینند؛ اسطوره سیاووشی دیگر تداعی می شود . به 11آذر ماه که نزدیک می شویم ، مرگ دلخراش یونس استادسرایی ؛ تنها یاور غیر ایرانی اش ، گائوک آلمانی این سؤال را در اذهان پیش می آورد که چرا حرکت های عدالت خواهانه در ایران چنین سرنوشت تلخی داشته اند؟ سرنوشت نهضت جنگل هم کم از جنبش مشروطه نداشت و نطفه سربرآورده از خاکستر مشروطه در جنگل های گیلان یخ زد.
*علل شکست نهضت جنگل
«جمشید شمسی پور خشتاونی»، پژوهشگر در تاریخ جنبش جنگل ، در باره ریشه های پیدایش این نهضت می گوید: هسته اصلی این جنبش در گیلان، توسط اشخاصی نظیر غلامعلی باباماسوله و عبدالعزیز شریعتمدار تالشی به وجود آمد . بابا ماسوله به کمک برخی سران نهضت مشروطه تهران نظیر میرزا کوچک خان ، میرزا حسین خان کسمایی ، حاج احمد کسمایی و بهاءالدین املشی توانست هسته ی اصلی اتحاد اسلام را در گیلان پایه گذاری کند. این هسته ابتدایی منجرشد تعدادی از سران مشروطه تهران گرد هم آمده و پایه های نهضت جدید ، در اردیبهشت 1394 هجری شمسی در گیلان شکل بگیرد.
وی ادامه می دهد: بعد از قوام اتحاد اسلام ، مشروطه خواهان دیگری نظیر احسان خان دوستدار و خالو قربان ـ که دیدگاه کمونیستی داشتند ـ به جنبش پیوستند . در مرحله دوم بعد از مصالحه حاج احمد کسمایی با دولت و راهپیمایی بزرگ جنگلیان از غرب به شرق گیلان ، حسن خان آلیانی ، خان فومنات ، حامی اصلی نهضت شد.
شمسی پور، نهضت را به 3 دوره زمانی تقسیم کرده ، می افزاید : اولین مرحله ، حمایت های حاج احمد کسمایی ، خان کسما و گوراب زرمیخ بود ولی به دلیل اختلاف در شکل مبارزه با مشروطه خواهان پیرامون میرزا ، از نهضت جدا و پایگاه جنگلیان در کسما و گوراب زرمیخ متزلزل شد. مرحله دوم ، وقتی بود که جنگلیان پایگاه جدید خود در شرق گیلان جستجو و با راهپیمایی بزرگی به سمت تنکابن حرکت کردند و در پی حوادثی که منجر به تسلیم شدن دکتر حشمت شد، مجبور شدند دوباره به غرب گیلان برگشته و این بارمورد حمایت های مادی و معنوی معین الرعایا یعنی حسن خان آلیانی قرار گرفتند.
وی می گوید : مرحله سوم ، بهار 1299 هجری شمسی ، به بار نشستن فعالیت های نهضت بود. ابتدا رشت به تصرف جنگلیان قرار داشت . ولی بار دیگر اختلافات ایدئولوژیک میرزا ، با دیدگاه های کمونیستی احسان الله خان و خالو قربان ، منجر شد میرزا تبعید خود خواسته ای را به قعر جنگل های کیش دره داشته باشد. از اینجا به بعد عناصر نفوذی شکاف های ایجاد شده در نهضت را عمیق تر کردند.
*میرزا به دنبال اتحاد برابری ، عدالت و کاهش ظلم بود
این پژوهشگر می گوید : تابستان 1299 هجری شمسی فردی به نام حیدرعمواوغلی که دیدگاه های سنتی کمونیستی داشت و مخالف حرکت های افراطی احسان خان الله بود ، وارد نهضت شدتا وفاق و همدلی بین آنها ایجاد کند، اما توطئه ملاسرا موجب اسارت وی شد و با دست به دست شدن 2 ماهه رشت بین نیروهای روس و انگلیس و قزاق های دولتی ، رشت فلج و نهضت در سراشیبی سقوط قرار گرفت.
شمسی پور که خود اهل روستای خشکنودهان آلیان است تاکید می کند : میرزا هیچگاه به دنبال جدا کردن گیلان از کشور نبود . او همانند دیگر مشروطه خواهان به دنبال ایجاد برابری ، عدالت و کاهش ظلم به کشاورزان بود و این حتی در مرامنامه هایی که بین میرزا و لنین رد و بدل شده ، به خوبی پیداست . میرزا دیدگاه های کمونیستی نداشت و اگر در مرحله ای راضی به توافق با روس ها شد ، نه با پذیرفتن دیدگاه های لنین ، بلکه با هدف جلوگیری از مداخله های انگلیس در امور کشور بود.
شمسی پور:اضافه می کند : انگلیس ضربه نهایی را به پیکره زخمی نهضت زد و با نفوذ دادن شخصیتی مانند سردار ثقفی به نهضت ـ که رئیس ژاندارمری رشت بود ـ توانست در حسن خان نفوذ کند. عملاً در ماه های آخر میرزا تصمیم گیرنده در نهضت نبود ، بلکه حسن خان آلیانی بود که بی خبرانه نقشه های سردار ثقفی را اجرا می کرد.در همین میان با پشت کردن روس ها به میرزا ، انگلیس با مهره دست نشانده اش رضا قزاق توانست یک جنبش مردمی دیگر را خفه کند.
*خانه میرزا و نمایش اسناد و روزنامه های جنگل
اگرچه یاران میرزا ، یک به یک به او پشت کردند و او تنها در گردنه گیلوندان یخ زد؛ ولی در خانه اش در محله استاد سرای رشت به روی همگان باز است.
خانه اش مخروبه ای بیش نبود و در شبی که مجوز تخریب آن صادر شد مرتضی شگفت ، شهردار فرهنگ دوست وقت رشت در جریان مجوز ساخت خانه قرار می گیردو مانع تخریب بیشتر می شود.این خانه نمونه ای در حفظ میراث تاریخی رشت است که با مشارکت های مردمی خودش را اداره کرد. شهرداری سال 1392 خانه را به یک مجموعه دار داد و مقرر شد درطبقه همکف این خانه به طور ثابت اسناد نهضت جنگل نمایش داده شود.
«مهران اشراقی» مدیر این خانه ـ موزه درباره نمایشگاه های متعددی که در طبقه فوقانی خانه میرزا برپا کرده می گوید:خانه میرزا یکی از پتانسیل های گردشگری در استان گیلان است و برخی مسافران به کرات به این خانه سر می زنند و علت آن تنوع اسناد نمایش داده شده و تغییر اسناد در زمان های مختلف است.
وی می گوید : از سال 92 تاکنون ، 32 نمایشگاه تاریخی در خانه برگزار کرده ام .اگر این روزها به خانه میرزا سری بزنید نشریات نهضت جنگل ، بخش دیگری از وقایع را برای شما تشریح می کند.
در بدنه ي مقاله پژوهشگر سخت كوشو روزنامه نگار چيره دست
قزويني مقيم گيلان«سركار خانم مهري شير محمدي»از عزيزي به نام
«حسن آلياني» نام برده شده كه هم نام جد خود «معين الرعايا» و در
زيده ساكن بود. متأسفانه دو هفته ي قبل به علت بيماري ...به رحمت
خدا رفته است . روحش شاد و يادش گرامي باد.
به مناسبت یکصدمین سال قیام نهضت جنگل به قصددیدن خانهای تاریخی به ماکلوان میرویم.به خانهای که نماد مقاومتمیرزاست وحالا فقط ستونی ازآن باقی مانده است...
به مناسبت یکصدمین سال قیام نهضت جنگل به قصددیدن خانهای تاریخی به ماکلوان میرویم. به خانهای که نماد مقاومتمیرزاست و حالا فقط ستونی از آن باقی مانده است.برای دیدن این خانه و بازماندگان نهضت جنگل باید به فومنات رفت. بعد ازمیدان اصلی شهر ماکلوان و در سمت راست، روستای خانوانه و پس از آن روستایبالا زیده است. مسجد صاحبالزمان بالازیده، بازسازی شده، اما درخت خُوجمعروف آن (گلابی وحشی) در گوشه حیاط وجود دارد. این درخت خاطیان زیادی رابه یاد دارد که بر تنهاش چوب زدهاند و فلک کردهاند.
خورشید برسنگفرش یکشنبه اثر دکتر رضا ترنیان شاعر نام آشنای گیلانی مقیم قزوین منتشر شد. این شاعر خوش قریحه ی گیلانی را جامعه شعری امروز کشور به خوبی می شناسد . از وی قبلن سه دفتر شعر چاپ شده است . «درخیابان های پر از نقطه چین» سال 81. «از صیادان کوسه ها و درختان خرما بپرسید» سال 83. «کلمات زیر بال کلاغان...» سال 88.
دفتر حاضر چهارمین اثر شاعر بوده که در فاصله هایفروردین الی اسفند 88 سروده شده که از طرف انتشارات معتبر مرسل منتشر یافته است.
ترنیان شاعری ست که سبک زبان خاص خود را همچون گذشته که به اقلیم خود توجهی ویژه دارد و هر بار با برشی از آن واگویه های پیرامونش را در شعر بسط و جلوه ی خاصی به آن داده است . مانیز یکی از شعرهای این دفتر که حال و هوایگیلانی را با خود دارد تقدیم خوانندگان فهیم مان می کنیم:
دو دفتر شعری که ملاحظه می شود منتشر شده از شاعر گیلکی سرای شرق گیلان ،
حسینعلی صادقی سرشت می باشد . شاعری که توانسته طی سال ها با پشتکار
مردمی و اندیشه ای که با آنها زیسته و در کنار زبان گیلکی (لهجه آستانه ای)
داشته های پیرامون خودرا در معرض دید افکار عمومی قرار دهد.ناگفته نماند
از این شاعربلند آوازه ی آستانه اشرفیه مجموعه سی دی هایی منتشر شده است که
از شاخصین آن مجموعه ی «زوار» می باشد. البته از این شاعر محبوب و خوش
قریحه ی شرق گیلانی در آینده نقدهایی در همین تار نما مشاهده خواهید نمود.
نقدی که در پی خواهد آمد تحت عنوان «شاعری در جستجوی خویش ...» از شاعر
و نقاد چیره دست گیلان ـ عباس مهری آتیه که در وصف «سورخه گوله ناجه» قلمی
نموده است در اختیار خوانندگان فهیم قرار می دهیم :
شاعری در جستجوی خویش
در فرهنگ بومی ولایتش
عباس مهری آتیه
به نظرم اگر در بررسی اثری ، مجموعه ای ، دیوانی ، تنها به عروض و قافیه و چند عنصر بدیع و بیان و معانی بسنده کنیم ، به افزایش ، جوهر جاودانی شعر را از دست نهاده ایم . چرا که شعر، هیچ نیست مگر نگارینه هایی از هستی و محیط پیرامون مان ؛ که بر بوم صور خیال شاعرانه ، به زیبایی می نشیند. پس در تحلیل شعر هم ، جز از زیباشناسی تجربی و روانکاوی هنری و روانکاوی هنری ، چیزی بیشتر خواستن ، در حیطه انتظار من نیست ...
و این در توان شاعران است که به ضرب آهنگ ذاتی واژه ها نزدیک شده ، ارزش زیبا شناختی را در روابط اشیاء و اعیان جستجو گر باشند. رابطه های پنهان مانده بر انسان که بین اشیاء و انسان و طبیعت برقرار است و ... این را تنها شاعران می توانند به کشف و شهودش نایل شوند... و این بار با حفظ معاصر بودن رابطه شان با همه اشیاء محیط...
حسینعلی صادقی سرشت از آن گروه شاعران گیلک زبان است که به این توان نزدیک گردیده و به تناسبی ، یا به قیاسی با شاعران گیلک زبان می توانم اذعان کنم ایشان توانسته به برکت جستجو در توان خویش و دقت در ضرب آهنگ واژه ها و رنگ آمیزی موفق عناصر طبیعت ، به تنوعی که روحش در حُزن و شادمانی طلب می کند، توفیق یافته است. صادقی سرشت را اولین بار به وساطت راهنمایی دوست بزرگوارم جناب جکتاجی بزرگ ، شناختم ؛ که برای مجال جستجویی در اندیشه شاعرانه اش ـ که همشهری بودیم و ناشناس به هم ـ معرفی گردیده بود. آن روزها ، هرگز به گمانم خطور نمی کرد او بتواند این اندازه پرقدرو توان در حوزۀ شعر شود. این سال ها که شعرش را در تریبون های ادبی استان می شنوم ، احساس می کنم چه اندازه قد کشیده و رشد کرده است . شاعری که به ارزش های لفظ پی برده و راز زیبایی شناسی در چینش واژگان را شناخته است .
بعد ازاین همه همایش هایی که در طول این سال ها بنام تالش برگزار شد و چه CDهایی که بنام این قوم تولید ـ و کتاب هایی به همین منظور روانه ی بازار گردید و با مصاحبه هایی که جوانان با داشتن چند دوبیتی و یکی دو غزل جراید قوم تالش را در حد قد و قواره جراید دانشجویی تقلیل دادند و در آن مصاحبه ها ، وبلاگ های همدیگر را که «من هم وبلاگ دارم سری به ما بزنید»!!! بی آنکه دریابند اقوام دیگر واژه ی تالش را رصد می کنند و چها که در طول این دو دهه نوشته و گفته نشده است!
بجای اینکه صفحات جراید را از هم تفکیک کنند و طبقه بندی شده ی هر موضوع را مدیریت کنند و با هدایت و تقسیم بندی کار به اصل داشته های تالش بپردازند جراید شان را بجای مشاهیر در اختیار خوانین گذاشتند تا تالش را آنها برای مان بنویسند که تا دیروز پدرانشان ـ همانگونه که در مقاله ی آقای نادر افشاریان به خوبی دیده می شود ، آن کردند که فرزندان شان امروز می خواهند با جراید تالش بکنند . نظیر همین جریده «فکر جوان»ی که امروز با قلم فرزندان تالش بعد از چند دهه به زیبایی رونمایی شده است . از همان قدرت و نیرویی که در اختیار حاکمان محلی وقت بودو چهره مبارزین تالش را آنگونه که بودند به تاریخ بسپارد .
شاید مقدر چنین بود تا دیگر اقوام حاشیه ی مان از این بلبشوی صفحه پر کنی که در اختیار عده ای بود ، بی آنکه به اصل موضوع و داشته هایی که وارونه جلوه گر شد از این فرصت های پیش آمده استفاده ی بهینه ببرند. همانندآلونک هایی که در آلیان و میان رز برجسته سازی شدند،تا بنام نهضت جنگل و مشاهیر ، آن کنند که شرحش در همین تارنما به تفصیل آمده است.
همانگونه كه هفته ي گذشته شاهدش بوديم هريك ازرسانه ها
با فرمول هاي خاص خود از كنار شاعره نام آور معاصر زنده
ياد طاهره صفار زاده گذشته اند و پيشامدي كه به نام ـ نام
بلند وي بر سر زبان ها افتاد ، گر چه درد ناك بود و دل هاي
عاشقان شعر را به درد آورد ـ تا جايي كه بخش هايي از آن
به نقل از برادر عزيزش و ديگر مسئولين محترم در اختيار
20:30شبكه دو توضيح داده شد كه بر مي گشت به شكستن
سنگ قبر آن روان شاد ـ ما را بر آن داشت تا يكبار ديگر به
كار نامه ي درخشان وي نظري بيفكنيم و ياد و خاطره اش را
گرامي بداريم :
«طاهره صفار زاده»از جمله شاعرانی است که دوره های متعدد شعری را تجربه کرده . شاید اگرنگاهی دقیق و موشکافانه به دوران شاعری او داشته باشیم نه تنها دوره های متعدد را در طول زمان ، بلکه در هر دهه نیز می توان شناسایی کرد. اما آنچه سبب شد «طاهره صفارزاده» به ویژه پس از انقلاب و همسویی شعرهای او با روحیه مذهبی مردم در آن دروه بود. از اینجا صفار زاده گرچه تفاوت های جزیی در شعرش به وجود آورد اما به تشخص شاعرانه رسیده بود و ویژگی هایی را با خود به همراه داشت که صرفاً مختص شعر او بود . در یک برداشت کلی می توان شعر صفارزاده را به سه دوره تقسیم کرد. سه دوره که اگرچه گاهی نزدیکی هایی با همدیگر دارند اما بنیاد و اساس تفاوت های چشمگیری بین آنها وجود دارد. حتی گاهی این تفاوت ها چنان بارز است که احساس می شود یا شاعر آنها با هم فرق می کرده و یا شاعر در هردوره دچار یک بازنگری و رفرم کلی در شعر خود شده .
مقاله یی که ملاحظه می شود از بحث های روز شعر اقوام ایرانی
می باشد و در بلبشوی امروزی شعر کوتاه و... که در گیلان
معضلی شده است ، لازم به طرح بود و در تازه ترین شماره ی
(40و41 پیاپی 53و54مرداد و شهریور 94)ماهنامه ی ره آورد
گیل به چاپ رسیده است و از نظر مبارک تان می گذرد:
«تكه آینهای تا كنارت نمانده است / كه در
بازگشت / براي دختران ميهن ات ببري...»
(نزارقباني شاعر شهیر عرب)
ساخت انديشي شعر اقوام!
«جایی ندارم / در جیک جیک گنجشکان و / شتاب رود/ هرگز این تنهایی را پایانی نیست!» شعرمورد اشارهالبته ترجمه شده ی یک قطعه شعر محلی از وبلاگی انتخاب ، که به نام «هایکو» معرفی شده است و در کنارش کتابی به تازه گی از طرف نشر مروارید منتشر شده و در آن گزیده ی اشعار مفتون امینی را در برگفته است و در معرفی آن به قلم شاعر آمده است :« روزی در مجلس شاملو از ایشان سؤال شد آیا شما شعر پُست مدرنی گفته اید که جایی کسی خوانده و شنیده باشد؟ ایشان با کمی مکث گفتند : همین حالامی گویم:"لنگه کفش کهنه ی من/ زیر درخت بادمجان/ شیهه می کشد!"و این دو موضوع جرقه این نوشته را رقم زد که به ساخت اندیشی شعر اقوام ختم گردید.
به گمان نگارنده نوآوری ادبيات اقوام از درون شکل می گیرد و فرایند نو آوری ها از مدار جغرافیا و منطقه خارج و با ظهور و بروز درکنار ادبیات معاصر و اقوام پیرامون آن معرفی می گردد و بر همین اساس پالايش نظریههای بروز، میتواند در خصوص هستهی اصلي هويت و اصالت فرهنگ مؤثر افتد .چراکه شعر بیان احساسات است و شاعربا توجه به موقعیت و پیرامونی كه در آن زندگی میكند ، احساساتش را نسبت به فرهنگ و ادبیات بیان میکند.از طرفی شعر بومي نیز بیانگر همین مؤلفه است.