حكيم عمر خيام نيشابوري از جمله شاعراني است كه سهم بسزايي در شعر پس از خود داشته اند . او در كنار سعدي ، حافظ و مولوي بيشترين سهم تاثير گذاري بر ادبِ پس از خود را در ميان ديگر شاعران داشته و اشعار او از معدود اشعار تاثير گذاري است كه به انتقال فضاي فكري و نوعي بينش و جهان بيني منجر شده اند .
با بررسي تاثير شاعران نامداري چون سعدي و حافظ و مولوي بر شعرِ پس از ايشان به ويژه شعرِ معاصرمتوجه مي شويم كه توجه شاعرانِ ديگر، اغلب به ابياتي برجسته و مشهور كه معمولا جنبه ي مثلِ سائر يافته اند معطوف شده ، مانند مثلِ « شيرِ بي سر و يال و دم » كه به داستاني از مولوي مربوط است ، يا مثلِ « ادب از بي ادبان آموختن » كه به حكايتي از گلستان سعدي بر مي گردد و مثلِ« يارب مباد آنكه گدا معتبر شود »كه برگرفته از غزلي از حافظ است .اما توجه به اشعار خيام از نوعي ديگر است و محدود و منحصر به استقبال از ابيات برجسته و مشهور او نيستند ؛ بلكه شامل توجه به مضامين و انديشه ها و طرز تفكر خاصِ اوست و اصولا شاعرانِ پس از او پيش و بيش از آنكه تحت تاثير ابيات برجسته ي او قرار گيرند متوجه فضاي فكري خاص او شده اند. در اين مقاله به بررسي مضامين و فضاهاي فكري خيام و تاثير آن بر شعر معاصر مي پردازيم ، با در نظر گرفتنِ اين نكته كه اين افكار و مضامين براي اولين بار در اشعارِ او به كار نرفته و قبل از او نيز پيشينه ي ادبي دارند .رباعيات خيام بيش از آنكه شعر باشند نماينده ي تفكرات انديشمندانه ي فيلسوفي هستند كه جهان را به نقد و داوري نشسته است ، هستي را به حيرت مي نگرد ، و در برابر ناملايمات آن چاره اي جز سكوت و تحير نمي بيند .
افكار و مضامين خيامي را مي توان به پنج گروه تقسيم كرد . پنج گروهي كه در بر گيرنده ي پشتوانه ي فكري رباعيات او مي باشند :
حيرت در امور جهان
تعدادي از رباعياتِ او حول محور ِ حيرت در امور جهان و ندانستن راز او ( اسلامي ندوشن 1355 : 154 ) سروده شده اند ، مانند :
دوري كه در او آمدن و رفتنِ ماستاو را نه بدايت نه نهايت پيداست
كس مي نزند دمي در اين معني راستكاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست
سراينده ي اينرباعيات در كار هستي فرومانده ، سر از راز خلقت و هستي در نمي آورد و در برابر شگفتي هاي آن به حيرت فرو مي رود . اين نوع نگرش پيش از خيام نيز در ادبيات ما سابقه دارد به ويژه در شاهنامه ي فردسي :
ز باد آمدي رفت خواهي به گردچه داني كه با تو چه خواهند كرد
( شاهنامه ي فردوسي1369 : 546 )
در شعر معاصر شاعراني كه به چنين مقولاتي پرداخته اند به طور مستقيم يا غير مستقيم تحت تاثير انديشه هاي خيامي بوده اند :
تو گويي فسانه است كار جهانهميدون مرا با تو پيكار نيست
نادرست است اينكه گويند آسيا را نوبتي استآسياباني كه من ديدم پي نوبت نبود
( اخوان ثالث 1375 : 175 )
چون و چرا در كار خلقت
از ديگر محورهاي انديشه اي خيام چون و چرا در كار خلقت است كه در شعر شاعران پيش از او نيز بسيار به كار رفته :
جهانا ندانم چرا پروريچو پرورده ي خويش رابشكري
( شاهنامه ي فردوسي1369 : 265 )
كيست به گيتي خمير مايه ي ادبارآنكه به اقبال او نباشد خرسند
( رودكي 1378 : 12 )
اما اين انديشه در شعر خيام نمود چشمگيري يافته به گونه اي كه چنين تفكري در وهله ي نخست ابياتي از خيام را به ياد مي آورد مانند :
اجزاي پياله اي كه در هم پيوستبشكستنِ آن روا نمي دارد مست
چندين سر و ساق نازنين و كفِ دستاز مهرِ كه پيوست و به كينِ كه شكست
در شعر معاصر نيز نمونه هاي بسياري تحت تاثير چنين انديشه اي سروده شده اند كه اغلب به عنوان ابيات خيامي به شمار مي روند :
خلق از من در عذاب و من خود از اخلاقِ خويش
وز عذابِ خلق و من يارب چه ات منظور بود ؟
( ميرزاده عشقي1364 : 154)
مي شد بدانم اينكه خط سرنوشتِ مناز دفترِ كدام شبِ بسته وام شد ؟
ناپايداري جهان و زوالِ آدمي
در زبان فارسي خيام نامدارترين سراينده ي بي اعتباري دنيا شناخته شده و ناپايداري و زوالِ آدمي از مهمترين موضوعاتِ تفكر خيامي است ( اسلامي ندوشن 1355 : 156 ) كه گرچه در شعر ديگر شاعران نيز نمونه هاي فراوان دارد اما بهترين نمونه هاي متعلق به خيام نيشابوري است ، مانند :
آن قصر كه بهرام در او جام گرفتآهو بچه كرد و روبه آرام گرفت
بهرام كه گور مي گرفتي همه عمرديدي كه چگونه گور بهرام گرفت ؟
اين طرز تفكر نيز در شعر شاعران معاصر طرفداران بسيار يافته و بسيار مورد توجه گرفته است ، گرچه تغييراتِ فضاي سياسي و اجتماعيِ كشور در دوره هاي شعريِ پس از مشروطه در شكل گيري چنين فضاي فكري بي تاثير نبوده اند ، اما غرابت هاي بسيار شعرِ شاعرانِ معاصري كه به اين مضامين پرداخته اند و رباعياتِ خيامنشان دهنده ي آن است كه تفكرات خيامي نيز در شكل گيري اين گونه اشعار بي تاثير نبوده اند .
تفاوتي است در اشكال مرگ ها ورنهنداده جز خبر مرگ هرگز اين ناقوس
( منزوي 1385 : 229 )
گور بگرفتن بهرام نديديم و دريغعاقبت ديديم آن گور كه بهرام گرفت
( حميدي شيرازي 1367 : 295 )
اغتنام فرصت و شادخواري
تقريبا يك سوم از رباعيات خيام به موضوع اغتنام وقت از طريق عيش و شادي و باده خواري پرداخته اند ( هدايت 1377 : 18 ) . گرچه اين طرز تفكر نيز خاص خيام نبوده و از مباني فكري ايران پيش از اسلام به شمار مي رود ، ولي نبايد اين نكته را ناديده گرفت كه بهترين نمونه ي اشعاري كه چنين تفكري پشتوانه ي سرايشِآن هاست اشعاري از خيام اند :
وقت سحر است خيز اي مايه ي نازنرمك نرمك باده خور و چنگ نواز
كآنها كه بجايند نپايند بسيو آنها كه شدند كس نمي آيد باز
در شعر معاصر نيز اين انديشه تا آنجا كه فضاي فكريِ جامعه مجال بروز مي داده نمود يافته و منشاء سرايش شعرهاي زيبايي شده :
باده پيمودن و راز از خط ساقي خواندنخرم از عيش نشابورم و خيامي ها
حريفا !
رو چراغ باده را بفروز
شب با روز يكسان است
( اخوان ثالث 1383 : 109 )
جبر
از محوري ترين مضامين در رباعيات خيام جبر است ، ريشه ي اين تفكر پيش از خيام به شاهنامه ي فردوسي و پيش از آن به فرهنگ ايرانِ پيش از اسلام مي رسد . فردوسي نيز در زمينه ي جبر و تاثير قضا و قدر بر سرنوشت انسان نمونه هاي درخشاني دارد :
هژبر جهان سوزو نر اژدهاز دام قضا هم نيابد رها
( شاهنامه فردوسي 1369 : 789 )
اما در هر حال پر رنگ تر بودن جنبه هاي حماسي شاهنامه فردوسي اين بخت و اقبال را براي رباعيات خيام فراهم آورده كه با اين مشخصه ي فكري نامبردار شوند :
چون روزي و عمر بيش و كم نتوان كردخود را به كم و بيش دژم نتوان كرد
كار من و تو چنانكه راي من و تستاز موم بدست خويش هم نتوان كرد
( خيام 1374 : 52 )
در شعر معاصر نيز به نمونه هاي زيبايي از اين دست بر مي خوريم :
و سر انجام گل كوزه گران خواهي شدهرچه را خلق بر آنند همان خواهي شد
( حميدي شيرازي 1367 : 138 )
از خلد براه آورد ، انباز من است اين دردتا پا نكشم زين جا ، مي سوزم و مي سازم
( بهار 1365 : 138 )
توجه شاعران معاصر به روح خيامي كه انعكاسي از انديشه هاي پيش از اسلام در ايران است ، تداوم بخش انديشه هاي كهن و اندرزها و حكمت هايي است كه از زبان شاهان و پهلوانان و حكيمان ايراني مانند بزرگمهر مي شنويم ، مانند ؛ بي وفايي و بي اعتباري دنيا ، پيشه كردن داد و دانش ، دل نبستن به دنيا و .... كه اغلب در قالب جملاتي كوتاه بيان شده و ماندگاري ادبي يافته اند . و در حقيقت استقبال شاعران از فضاهاي فكري اينچنين ، توجهي است كه به حكمت اصيل ايراني نشان مي دهند . حكمتي كه دوره هاي مختلف به گونه هاي مختلف بروز و ظهور مي كند و هر بار در شعر شاعري زندگي تازه اي از سر مي گيرد .
كتابنامه
اخوان ثالث.م.اميد.[اخوان ثالث ،مهدي]. 1375 . آخر شاهنامه، چ9 ، تهران:مرواريد .
اخوان ثالث.م.اميد.[اخوان ثالث ،مهدي]. 1383 . زمستان،چ15، تهران:زمستان .
اسلامي ندوشن ، محمد علي . 1355 . جام جهان بين ( مجموعه ي مقالات ادبي ) ، تهران : توس .