اگر نوشتن نیاز به تجربهای عمیق دارد، خواندن استعداد و حوصلهی درک تجربههای عمیقست. از این جهتست که فکر میکنم خواننده بذری که نویسنده میپاشد را مانند کشاورزی صبور به بار میآورد و به این ترتیب هر کسی را نمیتوان خواننده یک نوشته، اعم از داستان یا شعر، دانست. اینطور به نظر میآید که مرزبندی و تعریف مخاطب عادی و حرفهای هم از اینجا آمده باشد.
(گزارشی از مجموعة داستانِ خط قرمز روي گيجگاه زن / نوشته بهاره اله بخش / نشر رسش)
خط ترمز روي گيجگاه زن، اولين مجموعة داستان بهاره الهبخش، شامل ده داستان كوتاه است برگرفته از كلان واهمههاي با نام و نشان يك زن شهري و با برداشتي كاملاً اجتماعي، هر چند سمت و سوي اين نگاه در بعضي از داستانها، سياسي، فلسفي نيز ميشود، امّا آنچه كاملاً شاکله انديشگي اين مجموعه را تشكيل ميدهد، اجتماعي است و البتّه روايتِ زنانه اي از زندگي گذشته و حال راوي.
ما ایرانیان در زمان های بسیار دور جشن هایی داشته ایم که برخی از آن ها به سبب اهمیت ویژه ای که تاریخ برگزاریشان دارد ، رفته رفته رنگ و بویی گیراتر یافته اند و از این میان جشن نوروزبه سبب گردش سال ، پایان سال کهنه و آغاز سال نو بزرگترین جشن میهنی ایرانیان شده است . نوروز باستانی ترین جشن ایرانیان بیشتر از چهارهزار بار در تاریخ ملت ایران تکرار شده است . جشن نوروز که تا 13 روز در فروردین دوام داشت ، سرآمد جشن های سال بوده که از روزگاری کهن به هنگام برابری شب و روز و نو شدن جهان طبیعت ، همراه با رسیدن سبزه و گل و شکوفه و وزیدن نسیم جانبخش بهاری با مراسم خاص پرشکوهی برگزار می گردیده است . ...........
نوروز در کردستان از اسفندماه آغاز می شود. زیرا مردم از اوایل اسفند با برپایی مراسمی به استقبال نوروز می روند یکی از این مراسم «کوسه گردی» است . در این مراسم دونفر از چوپانان روستا لباسی مضحک و گشاد پوشیده یکی در نقش کوسه و دیگری نقش زن کوسه را بازی می کنند . زن کوسه لباس زنانه پوشیده و آرایش می کند و کوسه نیز ریش و سبیلی از پشم درست کرده و یک کلاه بلند بر سرگذاشته ، زنگوله یی بر گردنش آویزان کرده و دو شاخ برای او درست کرده و چکمه ای دراز و ممیز دار می پوشد . سپس کوسه و زن او در کوچه ها و به یک یک خانه ها می روند و ترانه می خوانند و به پایکوبی رقص چوبی می پردازند. .........
روز يكشنبه تاريخ 12مرداد93 روزنامه ايران در صفحه ي ادبيات خود متني از پيش تعيين شده ـ از يك غير تالش در قالب «گفتگو» به چاپ رسانده بود كه سراسر توهين به شعر تالشي بود. بلافاصله شمسي پور خشتاوني با مسئولين بالاي روزنامه تماس گرفت و فضاي اسف بار «صفحه ادبيات» را تشريح نموده و يادآور شدند:« آيا روزنامه اطلاعات از سال 63 تا 65 فوج فوج شعر تالشي را در كنار آثارگيلكي ام چاپ مي كرد كه با گذشت 28 سال هنوز شعر گيلكي آن ترو تازه است و در تذكره هاي خود گيلكان آمده است .