در ميان شاعران كشورتركيه يك نام هست كه از اقبال بسياري در ايران برخوردار بوده است؛ ناظم حكمت . شاعران تركيه در قرن بيستم به سبب نزديكي با اروپا و تحولات جهاني در ادبيات و همچنين جغرافياي كشورها تأثير زيادي از ادبيات اروپا گرفتند و در ميان آنها كساني بودند كه بيش از ناظم حكمت در شعر تركيه تحول ايجاد كردند. نوگراياني كه اوزان افاعيلي را در شعر شكستند و راهي به سوي مدرنيته در شعر باز كردند. اما ناظم حكمت به دو دليل در ايران از شهرت فراواني برخوردار شد.
كندو كاوي بر داستان هاي مجموعه ي چاپ آخر زندگي ـ ابراهيم رهبر
(مهدي رضازاده)
ابراهيم رهبرنويسنده اي است نه از نسل من و نه از نسل امروز ، بل از نسل نويسندگان ديروزي كه آرمان و تمايلات و افكارشان را بر سر نوشتن نهاده اند. نسلي كه با همه ي مشابهت ها و تفاوت ها در نگارش داستان ، چندان نتوانسته اند بر تارك جهان قصه بدرخشند.
ماهنامه ره آورد گيل از آن دسته جرايد خوش دست و سالمي ست كه بعد از فصلنامه گيلان ما دومين نشريه ي دكتر محمد علي فائق ، پزشك خوش نام گيلاني ست كه در رشت منتشر مي شود.
يازده ي آذر هر سال ، سالروز شهادت ميرزاكوچك جنگلي ست. اين روزهفته را مطبوعات ـ اگر اندك شناختي از نهضت جنگل داشته باشند ، مقاله يي ، خاطره اي ، تحليل و بررسي يي و...ارايه مي دهند . راديو تلويزيون هم طبق روال هميشگي سريالي را كه بصورت فشرده كرده اند در قالب سينمايي آنرا به نمايش مي گذارند.
سعيد حميديان استاد ادبيات دانشگاه علامه طباطبايي از صاحب نظران معاصر كه نام و آثار و قلم افسانه يي اش زبان زد عام و خاص است، در تازه ترين گفتگوي خود با رسانه هاي كشور ـ به نكاتي پرداخته كه از اهميت فوق العاده بالايي برخوردار است . خلاصه ي گفتگوي وي چنين است :
«از ده واحد درسي تنها دو واحد به اجراء در مي آيد و آنهم تنها به شناخت جزئي و كارهاي ابتدايي نيما...» و ادامه داده است :« تنها اشاره اي به آغاز جريان ادبيات معاصر از زمان قاجاريه ... و در همان حدود هم بماند مبادا به زمان و اشخاصي هم چون اخوان ، فروغ ، سپهري ، شاملو و غيره باشد» با وجودي كه همه ي شاعران در حال حاضر در شعر امروز ايران و اقوام ، آثارشان كلاسيك است . البته ناگفتني هاي گزنده يي در رابطه با دانشگاه در خود دارد كه ترجيح مي دهيم دوستان با سرچ كردن در شبكه هاي اجتماعي آن گفتگو را حتمن بخوانند . اگر چه همان اساميرا كه اين استاد ادبيات نام برده است ،آثارشان را از دانشگاه به عاريه نگرفته اند كه حتا شاملو ديپلم هم نداشت و با كلاس دهم ،حافظ را بعد 700سال دور مي زند . تاكنون نشده كه ادبيات معاصر تكيه گاه اش دانشگاه باشد.جالب تر از همه مصاحبه ي ايشان مارا پيوند مي دهدبه گفتگوي پژوهشگر خلاق تالشي كه فراتر از دانشگاه ـ در تحقيقات ميداني خلاقيت هايي را بدست آورده است كه در زير خواهد آمد.
تيتر بالا متعلق به ... يكي «از هنرمندان و پژوهشگران جوان و توانمند» و از تأثيرگذارترين نسل جديد تالش بوده كه در شبكه ي اجتماعي رصد شده است . براي بار اول كه آنرا مرور كردم ، با توجه به محتوا و اطلاعات ذيقيمتي كه در درون آن نهفته بود ، تا كنون در تالش اينگونه افشا نشده است ، تصميم گرفتم با سليقه ي دلخواه خود تحليل و بازتابش دهم.
گيله وا از جرايد تخصصي شمال ايران و از نشريات محبوب اقوام ايراني بعد از نشريه «سُروهَ» است كه در دهه ي 60 در كُردستان انتشار مي يافت و توانسته بود با سرويس هاي هنري ادبي خود در كنار ارزش هاي انقلاب و منافع ملي ، در دل كُردها نفوذ نمايد و هنوز كه هنوز است آوازه ي محبوبيت «سُروه» را با خود دارد. گيله وا مجوزش را يك دهه ي بعد اخذ مي نمايد وبا ابتكاراتي نو پيشتاز بروز و ظهور ادبيات اقوام مي گردد كه خود سُروه را نيز پس مي زند. شايد اقوام ديگر ايراني با الگو گرفتن از گيله وا ، آنهم در دوردست ترين نقاط ايران آنچنان نامي به خود مي گيرد كه تحسين همه را بر مي انگيزاند و شوق و ذوقي وسف ناپذير در دل و «ذهن» گيلان شناسان بوجود آورد.
مدتي است از ما انتقاد مي كنند و سخت هم گله گذارند كه «چرا نقد شعر نداريد و به شعر تالش نمي پردازيد؟ » و عزيزي صفحه يي از جريد محلي هشتپر را اسكن كرده براي مان ايميل نموده كه در آن غزل «بگذار بميرم » از سيمين بهبهاني همراه با غزل «هـ . ش» و در بالا با توضيحاتي كه از شگفتي ها به حساب مي آيد، سخت از ما گله گذاري نموده كه ببينيد؟! باز دوستي ديگر با برجسته كردن صفحه ي شعر همان شماره را كه حتا تقليد هم نمي توان به آن گفت به ما ياد آور شدند كه [...] و دهها نمونه از اين موارد و به تازه گي ها بيشترهم شده است . تاجايي كه يكي دو هفته ي قبل به شمال رفته بودم همين موارد را دوستان از بنده مي خواستند.
يك ملاحظه ي ميني مال در حاشيه ي «هنر ، و جهاني شدن»
(اكبر رادي)
وليكن مسأله اين است كه من بر روي صحنه هيچگاه به واژه هاي فاخري از جنس «عقلانيت» و «خرد ورزي» ارادتي نداشته ام . چرا كه مي دانم انديشه ي خالصي كه در سنت هاي عقلاني يك قوم مايه بسته (بي هر جلاي شعر و شهودي )هنر نيست ؛ يكي ازسُمبه هاي خطبه ي تبليغ يا «بيزنس» بازار قديم است ؛ بالاخص در چرخه ي فرهنگ معاصر و امروز كه عقلانيت و خرد در قرائت ما اسباب تكبري است كه ميل به سركوب ، سروري ، تحقير ضعيفان و طراحي جهان به الگوي ارباب و رعيتي دارد و امتحان خود را هم بارها در اين شصت ساله پس داده است .
هاتف از قديمي ترين و ريشه دار ترين هفته نامه هاي گيلان و همچنين يكي از تاثيرگذارترين نشريات شمال ايران است كه در بين مردم و مسئولين از محبوبيت بالايي برخوردار است . اين هفته نامه ي وزين ،شماره 1098خود را به جشن مهرگان اختصاص داده و ويژه يي كه ملاحظه مي شود «زمان برگزاري آن از 16 تا 21مهرماه » بوده و همانند جشن نوروز در ادبيات و شعر فارسي از اهميت بالايي برخوردار است و در وصف اين جشن ، سروده هاي بيشماري پيش رو داريم . آيين هاي خاصي كه هر يك را به شيوه ي علمي ـ با قلم تواناي روزنامه نگار چيره دست گيلان، سركارخانم نسرين پورهمرنگ گرد آوري و چاپ شده و در آن به باز آفريني جشن مهرگان پرداخته و در اختيار علاقه مندان قرار داده است ، كه در بخشي از آن آمده :«در سالنماي باستاني ايران هر روز ماه ، نامي داردكه نام هاي دوازده ماه نيز در ميان آنها ديده مي شود و يكي شدن نام هاي روز و ماه جشن گرفته مي شده است . در ميان جشن هاي ماهيانه دو جشن تيرگان و مهرگان مناسبتي حماسي و ملي دارند و هردو يادآور نجات و رهايي مردمانند.»
راستش را بخواهيد مدتي بود مي خواستيم از كنار پزشك متعهد و مردم دوست كشورمان ـ دكتر حسين خطيبي ـ بگذريم كه همچون محمدتقي بهار ، بديع الزمان فروزانفر، جلال الدين همايي ـ نام اش همواره در تاريخ معاصر ايران به زيبايي مي درخشد.